از جنگ دوازده‌روزه تا بازآرایی قدرت در عراق

از جنگ دوازده‌روزه تا بازآرایی قدرت در عراق

برای جامعه‌ای چون عراق که دو دهه‌ی اخیرش میان اشغال، خشونت، فرقه‌گرایی و مقاومت گذشته، هر تکانه‌ی منطقه‌ای نه یک «خبر»، بلکه تجربه‌ای زنده است؛ تجربه‌ای که بر تن تاریخ حک می‌شود و در بزنگاه‌های سیاسی دوباره جان می‌گیرد. انتخابات اخیر عراق را نمی‌توان بدون درک پژواک‌های روانی و تاریخی جنگ خرداد فهم کرد؛ انتخاباتی که میدان درهم‌تنیدگی روان‌شناسی بحران، مردم‌شناسی مقاومت و جامعه‌شناسی امنیت بود.

روان‌شناسی بحران: امنیت به‌مثابه زخمی که هنوز می‌سوزد

عراق، امنیت را از خلال نظریه‌ها نشناخته؛ آن را زیسته است. برای شهروند عراقی، امنیت مفهومی انتزاعی نیست؛ زخمی است که بارها گشوده شده و هر تکانه‌ی منطقه‌ای آن را دوباره تازه می‌کند. وقتی ایران و اسرائیل در خرداد وارد تقابلی مستقیم شدند، ذهن عراقی بی‌درنگ پرسشی آشنا را بازیافت: اگر آتش گسترش یابد، چه کسی پاسدار این خاک خواهد بود؟ همین پرسش، چون خطی ناپیدا، از خرداد تا آبان امتداد یافت و در روز رأی‌گیری نقشی تعیین‌کننده پیدا کرد. روان جمعیِ بحران‌دیده همواره به سوی نیروهایی متمایل می‌شود که سابقه‌ی ایستادگی در لحظه‌ی خطر دارند.

مردم‌شناسی مقاومت: فلسطین به‌مثابه وجدان اخلاقیِ مشترک

در فرهنگ سیاسی عراق —چه شیعه، چه سنی— مسأله‌ی فلسطین تنها موضوعی سیاسی نیست؛ بخشی از شرافت تاریخی و وجدان اخلاقی است. مردمان این سرزمین پیش از آنکه درباره‌ی ائتلاف‌ها بیندیشند، درباره‌ی حق و ظلم داوری می‌کنند. فلسطین در تخیل اخلاقی آنان نام دیگری برای کرامت ازدست‌رفته‌ی جهان عرب است. از همین رو پاسخ ایران به اسرائیل در خرداد برای بسیاری از عراقی‌ها دفاع از منزلت زخم‌خورده بود؛ پاسخی به احساسی که می‌گفت: شرافت بی‌پاسخ نمی‌ماند. این معنا، خاموش اما قاطع، به صندوق‌های رأی راه یافت و به سود جریان‌هایی تمام شد که «مقاومت» را بخشی از هویت خویش می‌دانند.

حافظه‌ی جنگ با داعش: تجربه‌ای که هنوز در نبض جامعه می‌تپد

میان ایران و عراق پیوندی وجود دارد که کمتر در تحلیل‌های رسمی دیده می‌شود: پیوندی برآمده از خاکریزهای مشترک، خطر مشترک و رنج مشترک در نبرد با داعش. این تجربه‌ی وجودی، نوعی سرمایه‌ی عاطفی–امنیتی ساخت که هر بار سخن از امنیت عراق می‌شود، دوباره بیدار می‌گردد. برای بسیاری از عراقی‌ها، خبر جنگ خرداد ناخودآگاه پرسشی کهنه را زنده کرد: در روزهای تاریکی، کدام نیرو کنار ما ایستاد؟ پاسخ روشن بود و همین وضوح، بعدها در صندوق رأی انعکاس یافت.

فرسایش اعتماد به بیگانه: حضور سنگینِ واشنگتن در حافظه‌ی عراقی

دو دهه حضور امریکا در عراق تصویری سنگین و پیچیده بر جای گذاشته است. اگر روزگاری نیروهای امریکایی خود را «حامی» می‌دانستند، امروز در ذهن بسیاری از عراقی‌ها بیشتر منشأ فرسایش سیاسی، ناامنی پنهان و مداخله‌ی بی‌پایان‌اند. روان‌شناسی سیاسی می‌گوید جامعه‌ای که از قدرت خارجی خسته شود، به نیروهایی روی می‌آورد که عاملیت بومی و اختیار سرنوشت را بازمی‌گردانند. نتیجه‌ی انتخابات اخیر به‌روشنی همین الگو را تکرار کرد: افت اثرگذاری جریان‌های نزدیک به امریکا و تقویت نیروهای استقلال‌خواه و مقاومت‌گرا.

شوک ادراکیِ خرداد و بازچینش میدان قدرت

جنگ خرداد در عراق تنها یک خبر نبود؛ یک شوک ادراکی بود. لرزشی در میدان ادراک جمعی که اثرش در نتایج انتخابات چنین آشکار شد: فزونی جریان‌های ضدّ اشغال؛ کاهش نفوذ نیروهای همسو با امریکا؛ برجسته‌شدن گفتمان استقلال و مقاومت؛ فروریختن طرح‌های خلع سلاح نیروهای مقاومت؛ و پیدایش بلوکی تازه با هویتی منطقه‌محور و مستقل. این دگرگونی بیش از آنکه محصول رقابت‌های انتخاباتی باشد، نشانه‌ی گذار عراق به هویتی سیاسی نو است.

جمع‌بندی: عراق و زایش نظمی تازه در غرب آسیا

انتخابات اخیر عراق نشان داد که این کشور در آستانه‌ی مرحله‌ای تازه از خودآگاهی سیاسی قرار دارد؛ مرحله‌ای که در آن، امنیت کالایی وارداتی نیست، استقلال شعاری توخالی نیست، و رابطه با ایران برآمده از حافظه‌ی مشترک و تجربه‌ی خطر است، نه نتیجه‌ی اجبار. جنگ خرداد، با وجود فاصله‌ی زمانی تا انتخابات، در ژرفای روان جمعی حضور داشت و مسیر انتخاب‌ها را تعیین کرد.

صندوق‌های رأی عراق پژواک دردها، خاطره‌ها و آرزوهای یک منطقه بودند؛ پژواکی که امروز یکی از مهم‌ترین نشانه‌های دگرگونی نظم سیاسی غرب آسیاست.

سهیلا کثیر