اهداف پشت پرده از نمایش بازی «یخچال و تلویزیون» پس از جنگ ۱۲ روزه
برخی شواهد درصحنه نشان میدهد که دستهایی در پشت پرده در تدارک آن هستند تا همسو با سرویسهای اطلاعاتی متخاصم اتمسفر داخلی کشور را باانگیزههای خاص به هم زده و ترک روی انسجام اجتماعی شکلگرفته پس از جنگ ۱۲ روزه بیاندازند.
این دست اقدامات همراه با اظهارات غیر کارشناسی از سوی برخی مسئولین دولتی فرصتی را فراهم ساخته تا پیوستهایی برای آشوب و سوءاستفاده دشمن در پس آن شکل بگیرد.
برای مثال مقامات کشور با اظهارات نسنجیدهای را دربارهٔ تنش آبی مطرح کردهاند، بلافاصله رسانههای ضدانقلاب با برجستهسازی این مشکل و تأکید بر تنش آبی و خشکسالی با ایجاد شایعهسازیهای گوناگون در این خصوص ترسی آفرینی کنند و از نگاه سرویس اطلاعاتی متخاصم نگرانی و ترس میتواند به نارضایتی در بین عموم جامعه ضریب داده و فضا را متلاطم سازد.
در این میانه برخی اصلاحطلبان تندرو نیز با این پروژه همسویی داشته که رفتار آنها جلبتوجه است، ازجمله عباس آخوندی در یادداشت خود با عنوان «یکبار نابودی بس است» در روزنامه هممیهن، با بهرهگیری از تمثیل تاریخی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، وضعیت کنونی ایران را تحلیل نموده و این دو را با یکدیگر مقایسه کرده است.
وی با استعاره «نبرد تلویزیون رسمی با یخچال» ، به شکاف عمیق میان روایت رسمی حاکمیت و واقعیتهای ملموس زندگی مردم اشاره مینماید. آخوندی استدلال میکند که شوروی به دلیل اختصاص ۲۵ درصد از تولید ناخالص ملی به تسلیحات (بهویژه هستهای) و غفلت از رفاه عمومی، دچار فروپاشی گردید.
او این تجربه را به ایران تعمیم داده و هشدار میدهد که ایران، با توان اقتصادی و فناورانه بهمراتب ضعیفتر از شوروی، قادر به ورود به رقابت تسلیحاتی نیست و ادامه سیاستهای کنونی میتواند به بحرانی مشابه منجر شود. این اظهارات بخشی از گفتمان اصلاحطلبان رادیکال است که بر دوگانه «فروپاشی یا اصلاحات ساختاری عمیق» تأکید دارد.

بازی رادیکالها با یخچال و تلویزیون!
از نگاه اصلاحطلبان تندرو بحران کنونی ایران را نتیجه شکاف میان ادعاهای ایدئولوژیک و واقعیتهای اجتماعی-اقتصادی میداند. آخوندی با این مقایسه، نظام را در آستانه یک بحران ساختاری ترسیم میکند و تلویحاً خواستار اصلاحات ساختاری و اساسی میشود.
این گفتمان، بهویژه پس از جنگ ۱۲ روزه، شدت گرفته و به نظر میرسد تلاشی برای بازآرایی مطالبات اصلاحطلبان در شرایط کنونی باشد؛ مشابه آنچه در دوران دوم خرداد (دوره خاتمی) بارها مطرحشده بود.
محورهای مطرحشده از سوی این فعال رادیکال در یادداشت اخیر خود، با بهرهگیری از تمثیل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سهگام کلیدی را در نقشه راه گفتمانی خود برداشته است:
۱- ترسیم یک شکاف هویتی: با استفاده از استعاره «نبرد تلویزیون رسمی با یخچال»، او نه یک شکاف ساده اقتصادی، بلکه یک «شکاف هویتی و معرفتشناختی» بین روایت رسمی و تجربه زیسته مردم ترسیم میکند. این امر، پایه لازم برای بیاعتبار سازی گفتمان مسلط را فراهم میسازد.
۲-ارائه یک الگوی شکست: او با اشاره به تخصیص ۲۵ درصد تولید ناخالص شوروی به تسلیحات، یک «الگوی جبری شکست» ارائه میدهد: هر نظامی که اولویت را به امنیت افراطی بر رفاه عمومی دهد، محکوم به فروپاشی است.
۳- تعمیم الگو به ایران و ایجاد احساس اضطرار: با تأکید بر ضعف ایران نسبت به شوروی، این نتیجه را القا میکند که فروپاشی ایران حتمیتر و قریبالوقوعتر است. اینجاست که هشدار به یک «اورژانس سیاسی» تبدیل میشود.
نقد ادعای آخوندی و گفتمان اصلاحطلبان رادیکال در مقایسه ایران با شوروی، باهدف القای ضرورت اصلاحات ساختاری، دارای اشکالات متعددی است ازجمله سادهسازی تاریخی و مقایسه غیردقیق است، مقایسه ایران با شوروی به دلیل تفاوتهای بنیادین سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی، گمراهکننده است. ایران، برخلاف شوروی، درگیر رقابت تسلیحاتی جهانی نیست و برنامههای نظامیاش (مانند موشکی) برای بازدارندگی منطقهای طراحیشدهاند. این تفاوت نشان میدهد که ایران «شوروی» نیست و مقایسه آخوندی بیشازحد سادهانگارانه است.
اصلاحطلبان رادیکال با بزرگنمایی خطر فروپاشی و القای نزدیکی ایران به آن، مفهومی و کارکردی، بهصورت اغراقآمیز وضعیت را بحرانی جلوه میدهد. ایران، باوجود چالشهای اقتصادی و اجتماعی، از انسجام سیاسی و اجتماعی نسبی برخوردار است و ایدئولوژی مذهبی-انقلابی آن همچنان بخش مهمی از پایگاه اجتماعیاش را کامل حفظ کرده است. این بزرگنمایی، تلاشی برای ایجاد هراس و فشار بر حاکمیت برای پذیرش اصلاحات است.
نکته جالب دیگر نادیده گرفتن تفاوتهای ایدئولوژیک است، آخوندی نقش ایدئولوژی کمونیستی درازدست رفتن مشروعیت شوروی را نادیده میگیرد. در ایران، ایدئولوژی مذهبی-انقلابی، برخلاف کمونیسم در شوروی، همچنان برای بخشهایی مهمی از جامعه مشروعیت ساز است. این تفاوت کلیدی باعث میشود که تعمیم تجربه شوروی به ایران، بدون در نظر گرفتن پویاییهای اجتماعی و سیاسی متفاوت، ناقص باشد.

وارونهسازی مسئله «یخچال و تلویزیون» از عینک اصلاحطلبان
آخوندی ادعا میکند که شکاف میان روایت رسمی (تلویزیون) و واقعیتهای زندگی (یخچال) عامل فروپاشی شوروی بود و ایران نیز در معرض خطر مشابه است؛ اما او نقش رسانههای معاند و برخی رسانههای داخلی در تقویت روایت دشمن و عملیات ادراکی را نادیده میگیرد. در ایران، شبکههای اجتماعی به میدان جنگ شناختی دشمن تبدیلشدهاند، اما آخوندی تمامقد رسانه ملی را مقصر بازنمایی نادرست میداند و از نقد نقش رسانههای اصلاحطلب در این فضا طفره میرود.
این گفتمان، مشابه تحلیلهای اصلاحطلبان در دوران دوم خرداد، بر شکاف میان ادعاها و واقعیتها تمرکز دارد، اما فاقد نوآوری است. تکرار این ایدهها، بهویژه پس از جنگ ۱۲ روزه، نشاندهنده تلاش برای بازآرایی گفتمان قدیمی بدون ارائه راهحلهای متناسب با شرایط جدید است.
اظهارات آخوندی و گفتمان اصلاحطلبان رادیکال، به نظر میرسد بخشی از یک پروژه سیاسی برای عمومیسازی ایده فروپاشی و فشار بر حاکمیت باشد.
درمجموع باید گفت رادیکالها سه پیام را به مخاطب القا میکند: اول مسیر مقاومت و بازدارندگی پرهزینه است. دومین نکته آنکه غرب و مذاکره جایگزین امنیت است و درنهایت دادن تحلیلی غلط که نظام در آستانه فروپاشی است. این پیامها بخشی از راهبرد اصلاحطلبان رادیکال برای از بین بردن باور عمومی به ثبات نظام و تحمیل مذاکره از موضع ضعف است.
تحلیل ماهیت گفتمان اصلاحطلبان و نقشه راه پیشنهادی آنها اظهارات آخوندی و گفتمان اصلاحطلبان رادیکال، با مقایسه ایران و شوروی، تلاشی برای القای خطر فروپاشی و فشار بر حاکمیت برای اصلاحات ساختاری است.
این مقایسه به دلیل تفاوتهای ساختاری، ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک، گمراهکننده و سادهانگارانه است. گفتمان اصلاحطلبان که تکرار ایدههای دوران دوم خرداد است، به دلیل فقدان نوآوری و راهکارهای عملی، در جلب حمایت عمومی و تأثیرگذاری بر سیاستگذاری ناکام مانده است. این پروژه، بهویژه پس از جنگ ۱۲ روزه، تلاشی برای بازآرایی مطالبات و عمومیسازی ایده اصلاحات از طریق ایجاد هراس است، اما ممکن است به بیثباتی منجر شود.
بررسی جلسات و اقدامات اصلاحطلبان تندرو حکایت از آن دارد که این جریان به دنبال خطی است که «شدیدترین بیثباتی اجتماعی» را به کشور القا کند. ایجاد هراس از فروپاشی میتواند به ناامیدی عمومی، کاهش اعتماد بهنظام و تضعیف انسجام اجتماعی بیانجامد؛ بهویژه در شرایطی که ایران با تهدیدات خارجی نظیر تحریمها روبهروست.
همچنین این گفتمان میتواند با دادن فرکانس به عامل خارجی سیگنال ضعف به دشمنان خارجی ارسال کند و فشارهای بینالمللی را تشدید نماید؛ امری که موقعیت ایران را در مذاکرات جهانی تضعیف میکند. درک دقیق بازی رادیکالها در شرایط موجود اهمیت راهبردی دارد.