ایران و معماری نه چندان پنهان قدرت در خاورمیانه

ایران و معماری نه چندان پنهان قدرت در خاورمیانه

بر اساس اسناد طبقه‌بندی‌شده‌ای که طی دهه گذشته در آرشیو «National Security Archive» ایالات متحده، پایگاه «Wikileaks» و گزارش‌های سیاستی اندیشکده‌هایی چون RAND Corporation و Brookings Institution منتشر شده، ساختار روابط در خاورمیانه صرفاً محصول اختلافات ایدئولوژیک یا مذهبی نیست، بلکه حاصل معماری دقیق قدرت توسط سه محور است: قدرت نظامی–اقتصادی آمریکا، برتری راهبردی اسرائیل و شبکه رانت‌محور پادشاهی‌های خلیج فارس.

واشنگتن: مهندسی منطقه بر مبنای “Containment Plus”
پس از جنگ سرد، استراتژی «Containment» (مهار) که در برابر شوروی کاربرد داشت، در قبال ایران با نسخه ارتقایافته‌ای همراه شد که «Containment Plus» نام گرفت.
بر اساس روندهای مشاهده‌شده در ایمیل‌های منتشرشده کلینتون (۲۰۱۶)، توصیه صریحی به «هم‌ترازی منافع اسرائیل و کشورهای عربی برای خنثی‌کردن ایران» دیده می‌شود.
اسناد منتشرشده در National Security Archive آشکارا پیشنهاد می‌کند که با تشدید فشارهای مالی و توسعه پیمان‌های دفاعی عربی–اسرائیلی، تهران وادار به عقب‌نشینی شود.

اسرائیل: QME و پروژه فرات امنیتی
قانون QME (Qualitative Military Edge) که در سال ۲۰۰۸ در کنگره آمریکا با لابی‌گری AIPAC تصویب شد، تضمین می‌کند که اسرائیل همواره برتری فناوری نظامی بر کشورهای منطقه داشته باشد و هیچ کشور منطقه حتی در صورت داشتن تسلیحات پیشرفته، نتواند به سطح فناوری نظامی اسرائیل نزدیک شود.
در گزارش‌های مختلف اندیشکده‌های آمریکایی، “کریدور مقاومت” از تهران تا بیروت به‌عنوان چالش اصلی امنیت اسرائیل شناسایی شده است،
ایران به عنوان مانع «کریدور تهران–دمشق–بیروت» شناسایی شده و دو راهکار پیشنهاد شده:

  • محاصره مالی سپاه پاسداران و نهادهای وابسته
  • تشویق دولت‌های عربی به ورود به اتحاد امنیتی با اسرائیل تحت نظارت پنتاگون.

لابی یهودی: حلقه پول، سیاست، رسانه
در علن AIPAC سالانه بیش از ۱۰۰ میلیون دلار صرف لابی مستقیم با کنگره و تأمین هزینه کمپین‌های انتخاباتی می‌کند (طبق گزارش «OpenSecrets» 2022).
در کنار آن، پیوند مالی با غول‌های رسانه‌ای (Comcast صاحب NBC، News Corp صاحب Wall Street Journal و Fox News) امکان هم‌زمان‌سازی پیام‌ها علیه ایران را ایجاد کرده است.
در پرونده های «Foreign Agents Registration Act – FARA» نیز ثبت شده که دست‌کم ۲۴ رسانه و اتاق فکر آمریکایی از طریق کمک‌های بنیادهای وابسته به لابی یهود، منابع و دستورکار مشترک دریافت می‌کنند.

شیوخ عرب و پیمان ابراهیم
اسناد «Cablegate» و مکاتبات سفارت آمریکا در ابوظبی (۲۰۰۹) نشان می‌دهد، مذاکرات محرمانه امنیتی میان امارات و اسرائیل قبل از سال ۲۰۰۶ آغاز شده بود با محوریت سامانه‌های شنود، پهپاد و امنیت سایبری. پیمان ابراهیم (۲۰۲۰) تنها بُعد رسانه‌ای و آشکار این همکاری بود و هدف اصلی نیز حفاظت از رژیم‌های حاکم در برابر تهدید موج‌های مردمی متاثر از محور مقاومت و گفتمان ضدسلطه ایران.

ایران: دکترین سه‌لایه مقاومت
راهبرد ایران در برابر این سه‌ضلعی، البته سه محور دارد:

  • بازدارندگی فعال: حضور نظامی حمایتی و نیابتی در خطوط بحران برای انتقال تهدید به بیرون مرزها (تجربه عراق و سوریه و …).
  • تثبیت روایت: سرمایه‌گذاری بر شبکه‌های رسانه‌ای و اجتماعی و دیپلماسی بین‌المللی ضدتحریم.
  • مصون سازی اقتصاد: تلاش برای حذف دلار از معاملات نفتی (سوآپ‌های چین–ایران، ایران–روسیه، و تهاتر و آنچه در این سالها کم و بیش از آن به اقتصاد مقاومتی یاد شده است چرخه فشار و پاسخ
    در معادله خاورمیانه امروز، سه‌ضلعی واشنگتن–تل‌آویو–ریاض همچنان معمار فشار بر ایران است، ولی ورود و تثبیت چین و روسیه، نه‌تنها مسیر دستیابی به اهداف این سه‌ضلعی را دشوارتر می کند بلکه ابزارهای جدیدی برای ایران فراهم آورده تا دکترین عدم سازش خود را تقویت کند و فشارها را از سطح تهدید وجودی به سطح کنترل‌پذیر منتقل سازد. معادله خاورمیانه الزاماً محدود به سه‌ضلعی واشنگتن–تل‌آویو–ریاض نیست. دو متغیر چین و روسیه به‌عنوان قدرت‌های اوراسیایی، هم در تعدیل فشارها علیه ایران و هم در تغییر مسیر نظم منطقه‌ای نقش روزافزونی پیدا کرده‌اند و البته تردید نکنید رگ و ریشه حملات، شایعات و خط تبلیغاتی علیه مسکو و پکن به زبان فارسی در سالهای و ماه‌های اخیر به سرویس های اطلاعاتی مثلث پیشگفت می رسد.
    همچنیت مطالعه تطبیقی «RAND» نشان می‌دهد در هر مقطع که ایران علائم کوتاه‌آمدن از مواضعش را نشان داده (نمونه: تعلیق غنی‌سازی در دوره ۱۳۸۲-۱۳۸۳ و مذاکرات منتهی به بحران و …)، محور واشنگتن–تل‌آویو–ریاض استراتژی فشار را نه متوقف، بلکه تشدید کرده است.

همه این داده‌ها حاکی است که برای تهران، حفظ موضع تقابل نه رویکردی احساسی که حاصل منطق امنیتی معطوف به بقا و جلوگیری از تبدیل ایران به اقمار حاشیه‌ای قدرت‌های مرکزی است.
عقب‌نشینی ایران از دکترین مقاومت، به جای کاهش فشار، هر بار باعث تشدید آن شده است. در این معادله، سه‌ضلعی واشنگتن–تل‌آویو–اعراب، ستون فشار و دوضلعی چین–روسیه ستون موازنه‌اند و ایران، بازیگری که بقای ملی و تمامیت ارضی را در گرو حفظ موضع غیرسازشکارانه می‌داند.

آیا این معماری پنهان دوام می‌آورد؟
با ظهور نظم چندقطبی، پاسخ احتمالاً منفی است و ایران البته در قلب این تحول قرار دارد.

کیانوشـجهانپور

«جمع‌آوری داده‌های اولیه و تأیید کلیت منابع ارجاعی در متن (از جمله صحت وجود مفاهیم و گزارش‌های ذکر شده)، با کمک مدل هوش مصنوعی Gemini 2.5 Pro انجام شده است. تفسیر و تحلیل نهایی مسئولیت نویسنده را تشکیل می‌دهد.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *