حقیقتی که با وجود مشکلات اما باید به آن اعتراف کرد
محسن امینزاده، از مقامات وزارت خارجه در دولت اصلاحات و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ طی اظهاراتی که جماران آنها را منتشر کرد، درباره جنگ ۱۲ روزه گفته است: آیا واقعا کشور برای این بحران، این نبرد نظامی_اقتصادی آماده بوده است؟ واضح است که ما به لحاظ تسلیحاتی آمادگی های موثری داشتیم، اما به لحاظ اقتصاد جنگ نه تنها آمادگی نداشتیم، بلکه دچار فقر و عقب ماندگی در فرایند توسعه بودیم و در پی بحران های پی در پی، سردرگمی جدی هم شده ایم و فشار اقتصاد بحرانی جنگ، به شکل بسیار نگران کننده ای ناکارآمدی ها نظام را برجسته کرده است و نوعی خلاء حکمرانی در اداره امور دیده می شود.
او تصریح میکند: خیلی روشن است که فعالیت نظامی نمیتواند بدون توان اقتصادی متناسب به سرانجام برسد. ما در دوران حیات خودمان تجربه شوروی را داشتیم. بزرگترین قدرت نظامی جهان به این دلیل فروپاشید که اقتصاد و قدرت حکمرانی متعارفش، تناسبی با توانایی تسلیحاتیاش نداشت؛ و توانایی متحدینی که برای آنها هزینه داده بود، نتوانست کمکی به پایداری اتحاد شوروی بکند. فقر اقتصادی و ناکارآمدی اقتصاد ملی و فرسودگی صنایع غیر نظامی، ابرقدرت شوروی را زمین گیر کرد و به ابرقدرتیاش پایان داد.
امینزاده گفته است: کنشگری نظامی بدون اقتدار اقتصادی سرنوشت بسیار تلخی دارد و نشانههای بارزی از این سرنوشت تلخ در وضعیت کنونی ایران نیز به روشنی خود را نشان میدهد.
*قبل از امینزاده، محمد خاتمی به عنوان لیدر اصلاحطلبان نیز در اظهاراتی پیرامون قدرت نظامی اثبات شدهی ایران گفته بود: -این قدرت- در صورتی پایدار خواهد بود که اولاً متکی بر اقتصاد نیرومند و دانش قوی باشد و ثانیاً رضایت مردم وامیدواری آنان به آینده بهتر، پشتوانه نظام حکمرانی و نیروهای مسلح باشد!
این اظهارات در حالی است که طبق عقلانیت و به تصریح فرمولهای اقتصادی و حکمرانی روز جهان؛ قدرت نظامی یک کشور نه پیششرط قدرت اقتصادی بلکه نتیجهی آن است.
یعنی اگر کشوری صاحب تسلیحات پیشرفته و غیر وابستهی نظامی و قدرت تعیینکننده دفاعی است این مقوله به دلیل برخورداری آن کشور از یک اقتصادی قوی و درونزا صورت میپذیرد.
قاعدهای که امروز صرفا در قبال چند کشور قدرتمند دنیا یعنی چین، ایران، روسیه و آمریکا تعیّن یافته و سایرین به عنوان قدرتهای خرد در قبال نیروی نظامی و تسلیحاتی خود به این کشورها وابستهاند و در ذیل آنها تعریف میشوند.
اینکه خاتمی و امینزاده این مقوله بدیهی که در چارچوب علم سیاست و حکمرانی است را نمیدانند یا به قصد انکار آن برآمدهاند؛ قضاوتی است که ما آن را بر عهده مخاطبان محترم میگذاریم…
در ماجرای جنگ ۱۲ روزه نیز ایران اسلامی به فضل الهی و به مدد اقتصاد نیرومند خود دچار هیچ مشکل اقتصادی نشد و اظهارات امینزاده اکاذیبی است که صرفا ناظر به مشکلات همیشگی و روزمره اقتصاد اظهار شده و ربطی به جنگ ندارند.
در اینجا البته ۲ توضیح درباره تناظر مشکلات اقتصادی ایران با قدرت اقتصاد ایران و نیز ماجرای فروپاشی شوروری سابق ضروریست.
توضیح اول آنکه مشکلات اقتصادی به معنی فقدان قدرت اقتصادی نیست. همچنانکه یک بدن انسانی سالم و نیرومند هم گاهی دچار بیماری میشود و بسا برخی از بیماریها که موجب قوت بیشتر بدن میشوند.
اثبات این مسئله آن است که امروز میبینیم سایر قدرتهای اقتصادی جهان نیز با مشکلات اقتصادی روزمرهای از قبیل گرانی، هزینههای درمان، کمبود و… مواجهاند.
درباره ایران اسلامی هم این قاعده صادق است و نباید وجود مشکلات اقتصادی روزمره را دلیلی بر انهدام اقتصادی دانست.
در ماجرای شوروی نیز اگرچه نظریات زیادی پیرامون فروپاشی آن وجود دارد لکن یک قدر متیقّن وجود دارد و آن اینکه شوروی به عنوان یک کشور فوقالعاده وسیع و بزرگ همواره فروپاشی را در ناصیه خود میدید و این مسئله ربطی به اقتصادش نداشت.
شاهد مثال این قضیه آن است که حکمرانان روستبار خاصّه در قرن بیستم عملا در مقابل هر تجاوزی (حتی تجاوز ژاپن کوچک) نیز نمیتوانستند خاک خود را حفظ کنند و این به دلیل نبود قدرت اقتصادی یا نظامی نبود بلکه وسعت شوروی چنان بود که فدرالیسم را از ابتدا در سرنوشت این کشور نوشته بود.
لذا نباید چنین فکتهای مهمی را از نظر دور داشت و فروپاشی شوروی را مرادف انهدام یا تجزیه –به معنای مصطلح آن- و یا ضعف قدرت اقتصادی تلقی کرد.
بماند که طبق نظر نخبگان عرصه حکمرانی، حتی روسیه جدید نیز به دلیل وسعت فراوان، زمین سرمازده و مشکلات دیگر اگرچه یک قدرت جهانی تلقی میشود لکن همچنان به لحاظ اقتصادی و حتی نظامی قدرتی است که باید مراقبتهای ویژهای را از خود بهعمل آورد زیرا به سادگی دچار چالش خواهد شد.