داستان تحریم، مکانیسم ماشه و مال‌التجاره روحانی

Placeholder

خیلی از ما این خاطره مهم مقام معظم رهبری را شنیده‌ایم که دشمن خارجی در دوران جنگ حتی “سیم خاردار” را هم به ایران نمی‌داد. و یا ایضا قصه تأمین سخت لباس غواصی برای رزمندگان، مشقت تهیه گلوله خمپاره، موشک و… هم هنوز در خاطر همه مانده است.

“تحریم” واژه‌ای است که از روز نخست آغاز خصومت آمریکا با انقلاب و مردم ایران در سال ۵۷ تولد یافت و از آن روز همواره بسته به توان دشمن در حد اعلی‌درجه خود اعمال شد.

در واقع طی ۴۷ سال گذشته روزی نبوده است که تحریم‌ها در حالت ۱۰۰ درصدی خود علیه ایران و ایرانی اعمال نشده باشد.

اما ایران در تمام طول این ۴۷ سال پیشرفت کرد…

جنگ تحمیلی را پشت سر گذاشت. به عصر شکوفایی دهه ۷۰ رسید. مردم به قدرت خرید خوب دهه ۸۰ و ۹۰ رسیدند، در بسیاری از عرصه‌های استراتژیک به خودکفایی رسیدیم و تمام اینها در حالی بود که دشمن می‌خواست ما را با تحریم‌های خود فلج کند!

اما چه شد که تحریم به یکباره جایگاه بزرگی در میان افکار عمومی ایران یافت و چه شد که این عبارت تبدیل به یک کلیدواژه در سیاست ایرانی شد؟!

*همانطور که خواندید تحریم همیشه بوده است و آمریکا پس از دریافتن این موضوع که ایران با ضربه نظامی از میدان به در نمی‌رود؛ شروع به اعمال تحریم‌های اقتصادی کرد تا شاید از این طریق رخنه‌ای برای ضربه‌زنی به دست بیاورد.

خیلی از ما این خاطره مهم مقام معظم رهبری را شنیده‌ایم که دشمن خارجی در دوران جنگ حتی “سیم خاردار” را هم به ایران نمی‌داد. و یا ایضا قصه تأمین سخت لباس غواصی برای رزمندگان، مشقت تهیه گلوله خمپاره، موشک و… هم هنوز در خاطر همه مانده است.

اما چیزی که در عمل رخ داد این بود که ایران اسلامی روز به روز پیشرفت کرد و “تحریم” عملا از یک ابزار واقعی به یک “ابزار روانی” تبدیل شد.

ایرانی‌ها جنگ را با پیروزی از سر گذرانیدند و دیگر هم کسی چندان به واژه “تحریم” وقعی ننهاد.

رهبری جدید ایران بر مسند نشست، رؤسای جمهور یکی پس از دیگری آمدند و رفتند، ایران هسته‌ای شد، قدرت نظامی ایران در نبردهای فرامنطقه‌ای در اروپا و غرب آسیا به نمایش گذاشته شد، ایران پا به عرصه فضا گذاشت، ایران جزو ۳۰ قدرت برتر اقتصادی جهان شد و تحریم‌ها روز به روز بیشتر رنگ می‌باخت.

آمریکا البته در این مدت بیکار نبود و تقلا می‌کرد با دادن سر و شکل قانونی به تحریم‌ها (مثل قانون داماتو در سال ۷۶) و همینطور با تغییر دادن زمین بازی در اقتصاد؛ ابزار روانی تحریم را تقویت کند.

اما همانطور که اشاره شد “ایرانی” به دلیل سال‌ها زیستن زیر سایه تحریم و یافتن رمز و رازهای شاد زیستن زیر فشار روانی تحریم‌ها دیگر اهمیتی به این چیزها نمی‌داد.

جالب است که حتی یکی از رؤسای جمهور وقت نیز درباره تحریم‌ها از صفت “کاغذ پاره” استفاده کرد اما افکار عمومی اهمیت خاصی به این عبارت نداد.

قضیه گذشت تا انتخابات سال ۹۲!

انتخاباتی که اصلاح‌طلبان طی یکسال قبل از آن؛ تا توانستند مرحوم هاشمی رفسنجانی را بصورت زیر پوستی و غیر آشکار تبلیغ کردند. هاشمی اما ردّ صلاحیت شد و اصلاح‌طلبان نیز عملا قید انتخابات را زدند.

در این میان اما یکی از نامزدهای انتخابات به نام “شیخ حسن روحانی” به ناگاه با “گفتمان تحریم و مذاکره” پر رنگ شد.

در واقع تحریم، مال‌التجاره انتخاباتی شیخ حسن روحانی بود.

او برای نخستین بار ذهن کسانی را در جامعه ایرانی به این سمت منحرف کرد که اگر چرخ سانتریفیوژ می‌چرخد پس چرخ اقتصاد باید بچرخد!

این دوگانه اما در حالی بود که چرخ اقتصاد داشت می‌چرخید، تورم آن روزها تک رقمی بود و قدرت خرید مردم نیز از تمام اعصار عمر انقلاب اسلامی و حتی از امروز(!) نیز بیشتر بود. ضمن اینکه مسئولان هم برای چرخش سانتریفیوژهای هسته‌ای تلاش و مذاکره می‌کردند.

“دوقطبی کاذب” اما کار خودش را کرد!

روحانی به دلیل قالب‌ریزی ذهنی جامعه پیرامون مرحوم هاشمی در قالب هم‌او جای گرفت و پیروز انتخابات شد. و به همین منوال، مال‌التجاره انتخاباتی او یعنی “تحریم” نیز به سکه بازار سیاست ایران بدل شد.

در حالی که تا پیش از این صحبت چندانی راجع به تحریم‌ها نبود.

دقت شود که سیاسیون کشور تا قبل از آن مقطع از سال ۹۲ از چیزی به نام مذاکره سخن می‌گفتند و تلقی از مذاکره هم این بود که عقلانیت رفتاری نظام جمهوری اسلامی ایران در جهان تثبیت و حقانیت ایران آشکارتر شود. رفتاری که در پیوست آن نیز عقلانیت دیپلماتیک ایران در پی آن بود تا سر حد امکان از تحریم‌ها بکاهد.

لکن حسن روحانی مال‌التجاره روانی خود را به نوعی در بازار ریخت که عملا و به ناگاه با انفجار معنای تحریم مواجه شدیم، خیلی‌ها از چیزی به نام “اثر تحریم” حرف زدند و کسانی از مردم نیز ناگهان با این احساس مواجه شدند که همه مشکلات اقتصادی آنها و کمبودهای زندگی‌هایشان ناشی از تحریم است.

روحانی البته سیاست‌های دولت تازه تأسیس خود را نیز بر همین اساس شالوده‌افکنی کرد و شالوده هم چیزی نبود جز سیاه‌نمایی و مذاکره!

در واقع دولتی که گفتمان خود را مبتنی بر تحریم قرار می‌دهد؛ طبعا بایستی رویکرد خود را هم اولا بر مذاکره قرار دهد تا از مال‌التجاره‌اش سود کسب کند و ثانیا اوضاع کشور و معیشت مردم را سیاه جلوه دهد تا با مسیر هموارتری مواجه باشد.

البته ثمره این “شرایط برساخته” و ناواقعی از پیش برای تحلیلگران عاقل مشخص بود…

از یکسو دامن زدن به تصورات و امیدهای واهی در رابطه با یک جهان ناممکن به نام “ایران بدون تحریم” و “لغو بالمره تمام تحریم‌ها”، از یکسو مسابقه برخی دولتمردان برای سیاه‌نمایی از اوضاع کشور و از سوی دیگر محرز بودن اینکه هیچ توافقی با غرب نخواهد توانست تحریم‌ها را لغو کند. زیرا مسئله تحریم‌ها به ذات دشمنی آمریکا برمی‌گردد.

در دهه ۹۰ شمسی کار به جایی رسید که رسانه‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان و دولت از این می‌گفتند که با لغو تحریم‌ها حقوق‌ها زیاد می‌شود و حتی بیمه زنان خانه‌دار هم جریان پیدا می‌کند!

و در همین اثنی هم وزیر کشور از گرسنگی حرف می‌زد، وزیر ارشاد از سیاست نفت در برابر غذا و سخنگوی دولت از تکرار آشوب‌های خیابانی.

سمت دیگر ماجرا هم مشخص بود. نه توافق لوزان دستاوردی داشت، نه توافق موقت ژنو و نه دست آخر برجام.

جالب آنکه آمریکا در صبح روز اجرایی شدن برجام در دولت باراک اوباما نیز دست به تحریم ایران زد تا این پیغام را به همه بدهد که دست از دشمنی با ایران نخواهد کشید و اجازه نخواهد داد هیچ تحریم تأثیرگذاری علیه ایران لغو شود.

بیدستاوردی برجام روحانی چیزی نبود که بشود آنرا انکار کرد.

این مقوله حتی توسط برخی مقامات دولت روحانی هم بارها و بارها ابراز شد و رسید تا امروز که حتی می‌بینیم مکانیسم ماشه‌ای که دست‌اندارکاران برجام باور به اجرایی شدن آن نداشتند نیز اجرا شد.

اگرچه تمام این رخدادها در بستر تاریخ رخ نمود اما چیزی که در این حین و بین همچنان خود را بصورت متمایزی به رخ می‌کشد “سودآوری مال‌التجاره فردی به نام شیخ حسن روحانی” بود.

می‌توان گفت که عملا جامعه ایرانی نزدیک به ۱۲ سال است که بخشی از هوش و حواس سیاسی و اقتصادی خود را به تجارت سیاسی_روانی شیخ حسن روحانی معطوف کرده است.

و این در حالی است که طبق اذعان مقامات ارشد کشور و کارشناسان اقتصادی؛‌ اثر تحریم‌ها بر اقتصاد کلان ایران کمتر از میانگین ۲۰ درصد و اثر مکانیسم ماشه هم کمتر از ۵ درصد است.

شاید برایتان جالب باشد که همین دو سند جالب و بارها اذعان شده و اعلام شده که تنها یکی از راویان متواتر آن مقام معظم رهبری است؛ هرگز و هرگز در دولت شیخ حسن روحانی و توسط دست‌اندرکاران دولت او و برجام او مورد اشاره مؤکد قرار نگرفتند.

چرا؟

پاسخ روشن است. فقط به این دلیل که “تحریم” مال‌التجاره روحانی بود و هیچ تاجری هم نمی‌خواهد از ارزش مالش کم شود.

و اثر این رفتار تجارت‌مآبانه در سیاست ماند تا امروز که ۲ رئیس‌جمهور هم حتی پس از روحانی آمده‌اند اما جامعه ایرانی درگیر اثرات جنگ روانی تحریم است. تحریمی که به گواه اسناد و آمار؛ اثر روانی آن بسیار تا بسیار بیشتر از اثر واقعی آن است.

اثری روانی تا آن حد که امروز خیلی‌ها نمی‌دانند ایران اگرچه ۴۷ سال درگیر تحریم‌ها بوده و مثل همه‌ی دیگر کشورهای جهان با مشکلات اقتصادی روبه‌روست اما طبق آمار جهانی توانسته به نرخ بیکاری تک رقمی دست پیدا کند، جزو سیرترین کشورهای جهان باشد و همچنان صاحب ارزان‌ترین سوخت،‌ مالیات و نان برای مردم خود باشد.

اکنون وقت آنست تا کاوه آهنگری پیدا شود که این “دلق ملمّع” را پاره کند و با مردم و جامعه از واقعیت‌ها سخن بگوید.

واقعیتی که هرگز منکر اثر تحریم یا لزوم مذاکره برای رفع تحریم نیست. اما به اثر تحریم‌ها نیز واقعی‌تر نگاه می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *