قهرمانی گمنام در دل جنگ

Placeholder

زمان جنگ، حاج باقر، مردی اصالتا ایرانی و صاحب حدود ۵۰ مغازه در کویت بود. او و فرزندانش همواره در کمک به دیگران پیش‌قدم بودند.

روزی برای تهیه لباس غواصی برای عملیات‌ها، با محدودیت فروش در ایران مواجه شدیم، اما یکی از آشنایانش در کویت این لباس‌ها را خرید و بدون دریافت پول به ایران فرستاد.

حاج باقر نه تنها لباس‌ها، بلکه نیازهای دیگری مانند موتور قایق را هم تأمین می‌کرد و برای این کار مغازه‌هایش را یکی‌یکی فروخت.

در مجموع حدود ۲۰ تا ۲۵ مغازه را فروخت تا کمک به ایرانی‌ها را ادامه دهد.

دولت کویت که در کنار صدام بود، او را تهدید کرد و باقی مغازه‌هایش را مصادره نمود و خانواده‌اش را از کشور بیرون کرد.

آن‌ها بدون هیچ وسیله‌ای به ایران آمدند و در قم یک زیرزمین متروکه اجاره کردند تا زندگی کنند.

حاج باقر و دو پسرش به جبهه رفتند و با وجود نداشتن پول، «با جان و مال» جهاد کردند. در این مسیر، دو پسرش شهید شدند و حاج باقر خود جانباز شیمیایی شد.

همسرش تا زمانی که حاج باقر زنده بود در همان زیرزمین زندگی کرد و هیچ‌گاه برای کمک به بنیاد شهید مراجعه نکرد.

حاج باقری همیشه می‌گفت خدا دو فرزندم را پذیرفت و من غبطه می‌خورم که عقب مانده‌ام در آخر در اثر عوارض شیمیایی شهید شد. هرگاه آیه «جاهدوا باموالهم و انفسهم» را می‌شنوم، یاد حاج باقری می‌افتام…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *