چرا اصلاح طلبان پس از جنگ ۱۲ روزه رو به سیاه‌نمایی از وضع کشور آورده‌اند؟

چرا اصلاح طلبان پس از جنگ ۱۲ روزه رو به سیاه‌نمایی از وضع کشور آورده‌اند؟

اصلاح‌طلبان بعد از جنگ رویه‌ای را پیش گرفته‌اند که ایجاد فضای سیاه و یاسآلود در کشور است. درحالی که فضای پساجنگ ۱۲ روزه در کشور یک فضای همدلانه و وحدت آمیز در مقابل دشمن بود اصلاح طلبان بلافاصله سعی کردند این موضوع را تغییر دهند و افق تاریکی را برای کشور ترسیم کنند.

درواقع فضاسازی اصلاح‌طلبان به این صورت است که فضای داخلی را ناامیدانه و تاریک نشان داده و کشور را داری مشکلات فراوان توصیف می‌کنند و راه حل را فقط مذاکرات با آمریکا توصیف می‌کنند.

 

شیوه سیاسی که افکار عمومی را به بن بست فکری کشانده و سپس با سیاه نمایی و ناامیدی یک روزنه امید واهی نیز برایش باز می‌کند که آن نیز به قول اصلاح طلبان تنها یک راهبرد یعنی مذاکرات با آمریکا است.

گویی کشور تا پیش از این چه کاری انجام می‌داد جز نگاه داشتن مسیر مذاکرات که تا خود جنگ نیز ادامه یافت و حتی میز مذاکره به عملیات فریب جنگ تبدیل شد و اخیرا «دونالد ترامپ» رییس جمهور آمریکا اعتراف کرد که جنگ با مدیریت وی انجام شده است.

پیام خاتمی و تاکید بر تغییر حکمرانی برای سازش
نامه اخیر «سید محمد خاتمی» که این روزها فعال تر شده در این راستا میگنجد.

سیدمحمد خاتمی در پیامی به کنگره انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها مطرح کرد: «وضع اگر بدتر نشده باشد، بهتر هم نشده است فقر و فساد، روزافزون شده است روزنه‌های امید در حال مسدود شدن است دولت نمی‌تواند مدیران مورد خواست خود را به کار بگیرد رئیس‌جمهور از اختیارات محدود خود استفاده کند باید نگاهمان در سیاست خارجی تغییر کند نیازمند دیپلماسی واقع‌بین و آگاه و شجاع هستیم باید از دولت حمایت کرد به‌جای انتقاد طلبکارانه از دولت، راهکار به آن تغییر بدهید.»

سیاه نمایی در کشور و القای بن بست در داخل و عنوان یک راه حل آن هم تغییر در سیاست خارجی در این سخنان رییس دولت اصلاحات به خوبی مشخص است.

آذر منصوری و سیاه نمایی برای سازش
همین سیاست را به طور قطره چکانی از تریبون‌های مختلف اصلاح‌طلبان به جامعه تزریق می‌کنند.

آذر منصوری رییس جبهه اصلاحات نیز طی یادداشتی با همین خط سیاه نمایی در داخل و مذاکره با خارج نوشت: «ايران در يكي از حساس‌ترين مقاطع تاريخ معاصر خود قرار دارد. در حالي كه فشارهاي اقتصادي، نارضايتي اجتماعي و چالش‌هاي زيست‌محيطي رو به افزايش است، پرسش بنيادين پيش روي حاكميت و جامعه چنين است: راه نجات ايران كدام است؟ تداوم مسير پرهزينه هسته‌اي با همه تبعات بين‌المللي آن، يا تلاش براي رفع تحريم‌ها، اصلاح حكمراني و بازگشت به تعامل سازنده با جهان؟ در دو دهه گذشته، برنامه هسته‌اي به نماد استقلال و اقتدار ملي تبديل شده است. با اين حال، پرسش امروز جامعه ديگر صرفا درباره حق مسلم نيست، بلكه درباره هزينه واقعي اين مسير براي زندگي مردم است.»

وی در جای دیگر به طور آشکارا بیان می‌کند: «فقيرتر شدن جامعه نشانه ضعف حكمراني است، نه نشانه تاب‌آوري. هيچ حكومتي بدون جامعه‌اي قدرتمند و اميدوار، پايدار نخواهد ماند. براي داشتن حاكميتي قدرتمند، بايد جامعه‌اي قدرتمند داشت. ايران امروز بيش از هر زمان ديگر، به اصلاحات ساختاري عميق نياز دارد؛ اصلاحاتي كه شايد دردناك، اما اجتناب‌ناپذير است.»

این درحالی است که تعامل نیازمند قدرت چانه‌زنی است. این سخنان فرض می‌گیرد که صرفاً با کاهش تنش‌ها می‌توان به توافق و رفاه رسید، اما تجربه منطقه و جهان نشان می‌دهد کشورها زمانی امتیاز می‌گیرند که قدرت سخت و نرم توأمان داشته باشند.
 

هر چند باید گفت تعامل به معنای سازش‌پذیری یک‌طرفه نیست. خطر فروکاست تعامل به «تسلیم سیاسی» وجود دارد، اگر سازوکار مشخصی برای حفظ منافع ملی تعریف نشود.

بیانیه تسلیم اصلاح طلبان و موج سازی با کلید واژه «تغییر پارادایم»
اصلاح طلبان پس از جنگ ۱۲ روزه بیانیه و نامه تسلیم آمیزی را ارائه کردند و آن را خواسته مردم نامیدند درحالی که خواسته‌های صنفی و جناحی آنها در این راستا پررنگ و آشکار بود. این جماعت سیاسی مواردی را به صورت رادیکالی مطرح  کردند تا نشان دهند فضا سیاه است و باید تغییر کند اما موارد تند و جناحی که مطرح شد نه از لحاظ کارشناسی و نه منافع ملی به نفع کشور بود.

یکی از بندها که وحدت مردمی و انسجام داخلی را نادیده گرفته و فضا را وارونه جلوه می‌داد بدین شرح بود: «انتخاب شجاعانه آشتی ملی و ترک تخاصم در داخل و خارج کشور؛ با هدف اصلاح ساختار حکمرانی و بازگشت به اصل حاکمیت مردم از طریق برگزاری انتخابات آزاد و حذف نظارت استصوابی و از سوی دیگر پایان دادن به تنش‌زایی و انزوای بین‌المللی»

مردم در اوج اتحاد و شادمانی بودند که اصلاح طلبان خواسته‌های صنفی و رادیکالی غیر قابل انجام خود را به نام آنان فاکتور کردند و از آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر فتنه گران را به زبان مردم در بیانیه خود که دست آخر تعلیق هسته‌ای و سازش را خواستار بود، اعلام کردند.

کشوری که از جنگ خارجی بیرون آمده بود با بیانیه اصلاح طلبان که به تسلیم طلبی معروف شد، مواجه شد. البته کماکان اصلاح طلبان سعی دارند فضای همدلی را با دوقطبی سازی و القای فضای تیره و تار در کشور مورد هجمه قرار داده‌اند. این موضوع با مقاله نویسی ظریف در رسانه های انگلیسی زبان و همچنین بیانیه های اقتصاددانان لیبرال و همچنین احزاب سیاسی دیگر پوشش داده شد تا مگر در کشور موج تغییر پارادایم به وجود بیاید اما این امر محقق نشد تا خاتمی خود به میانه میدان سیاست بیاید و از تغییرات حکمرانی صحبت کند.

بیانیه‌ای که از سوی اصلاح‌طلبان با عنوان «آشتی ملی» منتشر شد و خواستار حذف نظارت استصوابی، رفع حصر، تغییر صداوسیما به نفع اصلاح طلبان، آزادی زندانیان سیاسی و توقف تنش‌زدایی خارجی بود، از نگاه منتقدان نوعی تسلیم‌طلبی سیاسی توصیف شد. این جریان در حالی چنین خواسته‌هایی را مطرح می‌کند که کشور در فضای وحدت و ثبات پساجنگ قرار داشت.

چریک پیر اصلاحات هم تسلیم شد
با این تحرکات اصلاح‌طلبان سعی کردند روزنه‌های امید مردم از بین ببرند اما عنوان می‌کردند که مردم ناامید هستند.

طی شماره دوشنبه 26 آبان روزنامه سازندگی، مطلبی با عنوان «مذاکره راهبردی با آمریکا» منتشر شد که در آن به نقل از «بهزاد نبوی» از چهره‌های برجسته اصلاح‌طلب، آمده بود: «راهبرد، جدا از ایدئولوژی است؛ از منظر ایدئولوژیک، آمریکا را مستکبر می‌دانیم، اما از منظر راهبردی می‌توان با یک قدرت مستکبر نیز مذاکره کرد و به تفاهم رسید. راهی که برخی دوستان درباره جنگیدن مطرح می‌کنند، راه مناسبی نیست.» این در حالی است که با تقلیل راهبرد به ایدئولوژی و دگم نشان دادن اقدامات کارشناسی کشور اصلاح طلبان سعی می‌کنند برای اقدامات خطرناک وجاهت عقلانی دست و پا کنند.

با این حال در شرایطی که جامعه پس از جنگ ۱۲ روزه تجربه‌ای از وحدت، همدلی و تمرکز بر دشمن مشترک را پشت سر گذاشته بود، اصلاح‌طلبان به‌سرعت با طرح «فضای تاریک داخلی» و «انسداد امید اجتماعی» کوشیدند این فضا را تغییر دهند. روایت‌سازی آنان مبنی بر وجود بن‌ بست مطلق در کشور، مقدمه‌ای برای معرفی یک راه‌حل واحد بودیعنی مذاکره با آمریکاست که خود یک بن بست سیاسی و اقتصادی برای کشور است.