کودتای روایی حماس و پکس ترامپانا

قدرت در دنیای امروز فقط نظامی یا اقتصادی نیست، بلکه روایی است؛کنترل روایت به معنای کنترل درک عمومی، تعیین چارچوب بحث و در نهایت، شکلدهی به واقعیت سیاسی که به شرح آن پرداخته می شود.

قدرت در دنیای امروز فقط نظامی یا اقتصادی نیست، بلکه روایی است؛کنترل روایت به معنای کنترل درک عمومی، تعیین چارچوب بحث و در نهایت، شکلدهی به واقعیت سیاسی. در این رویداد اخیر طرح اولتیماتوم وار ترامپ و البته پاسخ امشب حماس، حماس با دقت تا حد زیادی غیرقابل انتظار، قواعد میدان را بازنویسی کرد. مشخص است حماس در میدان نظامی، اقتصادی و تکنولوژیک به شدت در موضع ضعف قرار دارد. بنابراین، تنها راه پیروزی یا بقا، کشاندن جنگ به میدانی است که در آن در ماههای اخیر مزیت نسبی دارد: میدان روایت! حماس با یک بیانیه، بحث را از نابودی کامل حماس(چارچوب نتانیاهو) به موفقیت معامله قرن ترامپ(چارچوبی که ترامپ نمیتواند رد کند) تغییر میدهد و این می تواند یک جابجایی پارادایم استادانه باشد. ممکن است در نگاه نخست ساده به نظر برسدکه حماس در بیانیهاش مستقیما روان ترامپ را هدف گرفته، نه دولت آمریکا را؛ با یک جمله قدردانی، مالکیت طرح را از هرکس و هرجایی ربوده، ایگوی معاملهگر را تغذیه کرده و او را بیآنکه بداند، ولو بصورت مقطعی و موضعی به وکیل مدافع خود بدل ساخت. حماس به جای درگیر شدن با بوروکراسی پیچیده و احتمالا متخاصم دولت و وزارت خارجه یا پنتاگون، مستقیماً به سراغ مرکز تصمیمگیری نهایی و البته آسیبپذیرترین نقطه میرود: ایگوی شخص دانلد ترامپ! نتانیاهو اما ناگهان در وضعیت زوگتسوالانگ قرار گرفت؛ اصطلاح شطرنجی که دوستان همدانشگاهی شطرنج باز ما در دوران دانشجویی به ما غیرخرفه ای ها آموختند و بیانگر وضعیتی است که بازیکن مجبور به حرکت است، اما هر حرکتی که انجام دهد، موقعیتش را چه بسا بدتر میکند. حرکت، شکستی تازه. اگر مخالفت کند، فعلا به دشمن معامله قرن ترامپ بدل میشود و حمایت واشنگتن را به خطر میاندازد؛ اگر بپذیرد، بدون تعارف بقای حماس را امضا کرده، همو که قرار بود بطور کامل نابود شود و حداقل چندبار تا امروز از نابودی آن خبر داده است و لاجرم در صورت تداوم این ماجرا فروپاشی سیاسی خود را تسریع میکند. پذیرفتن اینها به معنای پذیرش رسمی شکست هدف اصلی جنگ، یعنی «نابودی کامل حماس» توسط بی بی است. او چگونه میتواند به پایگاه راستگرای خود توضیح دهد که جنبشی که بارها وعده حتی خبر نابودیاش را داده، همچنان به عنوان یک طرف مشروع در یک توافق سیاسی پذیرفته شده؟ این یک خودکشی سیاسی در عرصه داخلی اسراییل است. زیر این لایه اما حماس تلهای با ظاهر عقلانی یا عقلایی چید: دولت مستقل تکنوکرات فلسطینی و مذاکرات جزئیات! پیشنهادهایی که مخالفت با آنها ناممکن و پذیرششان به معنای واگذاری کنترل به همان دست پنهان حماس است با هر نامی و عنوانی. آنچه فعلا تولد یافته را میتوان پکس ترامپانا نامید؛ آتشبسی معاملاتی، شکننده و شخصیتی که بقای حماس، بحران وجودی اسرائیل و بازسازی غزه را در میدان اراده یک مرد در کاخ سفید گروگان میگیرد. پکس ترامپانا توصیف گر یک آتشبس یا نظم موقتی است که نه بر اساس قدرت ساختاری یک دولت، بلکه بر اساس کیش شخصیت و سبک دیپلماسی معاملاتی و غیرقابل پیشبینی دونالد ترامپ بنا شده است. این یک صلح نیست که از دل اعتماد و تفاهم بیرون آمده باشد، بلکه نتیجه یک معامله بزرگ است که آینده یک منطقه را به اراده و غرور یک مرد گره میزند: اینجا صلح نه محصول اعتماد که نتیجه یک کودتای روایی است.
انتهای پیام/