پشت‌پرده مانورهای منطقه‌ای ابوظبی

پشت‌پرده مانورهای منطقه‌ای ابوظبی

تحولات جنوب یمن در ماه‌های اخیر از یک نزاع داخلی فراتر رفته و به بخشی از معادلات بزرگ‌تر منطقه‌ای تبدیل شده است. هشدار مقام‌های دولت صنعا درباره احتمال تبدیل عدن به پایگاه اسرائیل، صرفا یک موضع‌گیری سیاسی نیست، بلکه بازتاب نگرانی از روندی است که در آن بازیگران خارجی، به‌ویژه امارات متحده عربی، در حال بازتعریف ژئوپلیتیک یمن هستند. عدن به‌عنوان بندری راهبردی در نزدیکی باب‌المندب، موقعیتی دارد که هرگونه تغییر در کنترل آن، مستقیما بر امنیت دریایی منطقه و حتی فراتر از آن اثر می‌گذارد.

عبدالعزیز صالح بن حبتور، عضو شورای عالی سیاسی یمن، با صراحت از هماهنگی شورای انتقالی جنوب با اسرائیل سخن گفته و این روند را در امتداد پروژه‌ای دانسته که هدف آن تحت فشار قرار دادن انصارالله و تغییر موازنه قدرت در یمن است. اشاره او به اظهارات وزیر جنگ اسرائیل و گزارش‌های رسانه‌های عبری، نشان می‌دهد که این نگرانی تنها محدود به تحلیل‌های داخلی یمن نیست و حتی در محافل اسرائیلی نیز به‌عنوان یک فرصت راهبردی مطرح می‌شود.

فشار بر انصارالله: هدف مشترک تل‌آویو و ابوظبی

از نگاه ناظران منطقه‌ای، یکی از اهداف اصلی نفوذ امارات و اسرائیل در جنوب یمن، ایجاد اهرم فشار جدید علیه انصارالله است.

کنترل یا نفوذ بر عدن و مناطق جنوبی، امکان محاصره غیرمستقیم شمال یمن را فراهم می‌کند؛ محاصره‌ای که نه‌تنها زمینی، بلکه دریایی و اقتصادی نیز هست. باب‌المندب، گلوگاه حیاتی تجارت جهانی و امنیت اسرائیل در دریای سرخ، در این معادله نقشی کلیدی دارد.

گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌هایی مانند جروزالم پست نشان می‌دهد که تل‌آویو جدایی جنوب یمن را فرصتی برای کاهش ظرفیت‌های محور مقاومت می‌داند. از منظر اسرائیل، یک موجودیت جنوبی همسو با امارات می‌تواند به‌عنوان شریک امنیتی و اقتصادی عمل کند و هم‌زمان جبهه فشار بر نیروهای صنعا را تقویت کند.

این همسویی منافع، پیوند میان ابوظبی و تل‌آویو را از سطح روابط دیپلماتیک فراتر برده و به همکاری عملیاتی در مناطق بحران‌زده کشانده است.

امارات یک بازیگر مداخله‌گر است یا قدرت منطقه‌ای نوظهور؟

نقش امارات در یمن، به‌ویژه حمایت از شورای انتقالی جنوب، اغلب به‌عنوان «نقش منفی» توصیف می‌شود. ابوظبی نه‌تنها در یمن، بلکه در لیبی و سودان نیز به‌عنوان بازیگری فعال و مداخله‌گر شناخته می‌شود. این پرسش اساسی مطرح است که آیا امارات واقعا به‌تنهایی از قدرت نفوذ و تأثیرگذاری در این کشورها برخوردار است یا اینکه بخشی از یک شبکه بزرگ‌تر از منافع و حمایت‌ها را نمایندگی می‌کند.

در یمن، امارات با تکیه بر حمایت مالی، نظامی و سیاسی از گروه‌های محلی، توانسته جای پایی پایدار ایجاد کند. این الگو در لیبی نیز تکرار شد؛ جایی که ابوظبی با حمایت از یک طرف منازعه، تلاش کرد معادلات قدرت را به نفع خود تغییر دهد. در سودان نیز ردپای امارات در تحولات سیاسی و نظامی، بارها از سوی رسانه‌ها و تحلیلگران برجسته شده است. این تکرار، نشان‌دهنده یک الگوی مشخص در سیاست خارجی امارات است.

ابزارهای نفوذ

امارات برای تأثیرگذاری در کشورهای اسلامی و عربی، تنها به ابزار نظامی متکی نیست. اقتصاد، سرمایه‌گذاری، کمک‌های مالی و شبکه‌های تجاری، بخش مهمی از این راهبرد را تشکیل می‌دهند. حضور شرکت‌های اماراتی در بنادر، زیرساخت‌ها و پروژه‌های کلان، اغلب با نفوذ سیاسی و امنیتی همراه می‌شود. در جنوب یمن، کنترل بنادر و مسیرهای دریایی نمونه‌ای روشن از این پیوند اقتصاد و امنیت است.

در کنار اقتصاد، امارات از دیپلماسی فعال و ائتلاف‌سازی نیز بهره می‌برد. نزدیکی به قدرت‌های غربی و به‌ویژه ایالات متحده، به ابوظبی امکان داده است تا نقش خود را فراتر از وزن جغرافیایی‌اش تعریف کند. عادی‌سازی روابط با اسرائیل نیز این ظرفیت را تقویت کرده و امارات را به حلقه واسطی میان تل‌آویو و برخی پرونده‌های جهان عرب تبدیل کرده است؛ نقشی که در یمن به‌ وضوح قابل مشاهده است.

آیا امارات بازیگر مستقل است؟

با وجود این سطح از فعالیت، تردیدهایی درباره میزان استقلال امارات در این سیاست‌ها وجود دارد. برخی تحلیلگران معتقدند که ابوظبی بدون چراغ سبز یا حمایت قدرت‌های بزرگ، قادر به چنین مداخلات گسترده‌ای نیست. حضور هم‌زمان منافع آمریکا، اسرائیل و برخی متحدان غربی در پرونده‌هایی مانند یمن، لیبی و سودان، این فرضیه را تقویت می‌کند که امارات بخشی از یک راهبرد بزرگ‌تر است.

بااین‌حال، نمی‌توان نقش ابتکار عمل امارات را نادیده گرفت. این کشور در سال‌های اخیر نشان داده که قادر است با استفاده از منابع مالی، شبکه‌های نفوذ و دیپلماسی فعال، اهداف مشخصی را دنبال کند. شاید دقیق‌تر آن باشد که امارات را نه صرفا یک مجری، بلکه شریکی فعال در پروژه‌های منطقه‌ای بدانیم؛ شریکی که منافع خود را با منافع قدرت‌های بزرگ هم‌راستا کرده است.

نفوذ امارات در کشورهای اسلامی

تأثیرگذاری امارات در کشورهای اسلامی، پیامدهایی فراتر از مرزهای ملی این کشورها دارد. این نفوذ اغلب با تشدید شکاف‌های داخلی، تضعیف حاکمیت ملی و تغییر موازنه‌های منطقه‌ای همراه است. در یمن، نتیجه این روند، طولانی‌تر شدن بحران و پیچیده‌تر شدن مسیر حل‌وفصل سیاسی بوده است. در لیبی و سودان نیز، مداخلات خارجی به بی‌ثباتی دامن زده‌اند.

از این منظر، هشدار مقام‌های یمنی درباره تبدیل عدن به پایگاه اسرائیل، تنها یک نگرانی محلی نیست، بلکه نمادی از چالش بزرگ‌تری است که جهان عرب و اسلامی با آن مواجه است؛ چالشی که در آن، بازیگران منطقه‌ای مانند امارات، با پیوند زدن منافع خود به پروژه‌های امنیتی اسرائیل، معادلات سنتی را دگرگون می‌کنند.

آینده این روند، نه‌تنها سرنوشت یمن، بلکه توازن قدرت در کل منطقه را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

منبع: صبح نو