یاد خدا در دل اسارت؛ وقتی صدای دعای کمیل از رادیوی ابوغریب شنیده شد

یاد خدا در دل اسارت؛ وقتی صدای دعای کمیل از رادیوی ابوغریب شنیده شد

اولین بار این فراز از دعای کمیل را در زندان ابوغریب شنیدم؛ جایی که از دنیا و خبرهای ایران دور بودیم.

بعد از ماه‌ها بی‌خبری، با یک رادیوی ترانزیستوری که از یکی از نگهبان‌ها گرفته بودیم، توانستیم صدای ایران را بشنویم.

به خاطر محدودیت باتری، فقط قرار بود اخبار ساعت ۱۲ شب را گوش کنیم؛ اما یک شب مسئول رادیو چند دقیقه زودتر آن را روشن کرد.

ناگهان این فراز از دعای کمیل پخش شد: يا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفاءٌ وَ طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُكاءُ

در آن تاریکی و بی‌پناهی، این کلمات مثل آبی بر آتش دل‌هایمان بود. همان‌جا قرار گذاشتیم هفته بعد زودتر رادیو را روشن کنیم تا دعای کمیل کامل را بشنویم.

آن شب برای اولین بار فهمیدم «علی» که بود؛ نه پادشاهی با دربار، بلکه بنده‌ای که با همه عظمتش، خود را کوچک‌ترین در برابر خدا می‌دید.

در دل اسارت، در عمق فشار و بی‌خبری،دعای کمیل برایمان مرهم و پناه شد.امروز هم که سال‌ها از آن شب‌ها گذشته، هنوز وقتی می‌گویم:يا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ…اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ…

احساس می‌کنم دوباره در همان بند ابوغریب ایستاده‌ام؛دل خسته، اما امیدوار.خدایا، ارحم… الهی العفو.سید جمشید اوشالپنج‌شنبه، ۱۷ مهر ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *