تحلیل سیاست آمریکا در غزه؛ تشدید حساب شده تنش ها برای تضمین برتری “اسرائیل”

روزنامه لبنانی «الاخبار» در گزارشی تحلیلی نوشت: آمریکا با تشدید حسابشده تنشها آتش بس در نوار غزه را مدیریت میکند و با این کار، به دنبال برقراری قواعد درگیری جدیدی است که برتری اسرائیل را تضمین و توانایی مقاومت برای به دست گرفتن ابتکار عمل را محدود میکند.
این روزنامه لبنانی در مطلبی تحلیلی به قلم يحيى دبوق آورده است: اگرچه تشدید تنشها توسط اسرائیل ممکن است نشانهای از شکنندگی آتشبس در نوار غزه باشد، اما به طور متناقض، بخشی از تلاش برای سوءاستفاده از حادثه اخیر درگیری و تبادل آتش در اطراف شهر رفح در جنوب نوار غزه برای تثبیت آتشبسی پایدار است که از طریق تشدید حسابشده تنش ها مطابق شروط واشنگتن و زیر نظارت دقیق آن مدیریت میشود. آتشبس در غزه دیگر صرفاً یک آتشبس شکننده نیست، بلکه میدانی برای آزمودن توانایی طرفین، به ویژه جنبش حماس، برای انطباق و سازگاری با قواعد جدید درگیری است که نشانه های آن توسط آمریکا ترسیم میشود.
اظهارات «جی. دی. ونس» معاون رئیس جمهور آمریکا در همین راستا مطرح شد. او بر «تداوم» آتشبس تأکید و پیش بینی کرد که اسرائیل به هرگونه نقض آتش بس پاسخ دهد. ونس با این اظهارات نه تنها حمایت تاکتیکی آمریکا از تلآویو را بیان کرد بلکه یک دیدگاه راهبردی را ارایه داد که مرحله انتقالی پس از جنگ را فرصتی برای بازتعریف قواعد درگیری به نفع امنیت اسرائیل و نه موازنه میدانی، میداند.
این رویکرد به وضوح در واقعیت میدانی منعکس شده است به طوری که آنچه امروز اتفاق میافتد – تلاشهای اسرائیل برای گسترش استقرار ارتش در مناطقی که توافق شده بود تخلیه شوند – را نمیتوان جدا از پوشش سیاسی که واشنگتن برای تلآویو فراهم میکند، درک کرد.
بر این اساس، آمریکا عملاً به اسرائیل اجازه میدهد تا مفهوم «رعایت» آتشبس را بازتعریف کند؛ به طوری که هرگونه فعالیت نظامی اسرائیل – حتی اگر خطوط ترسیمی اعلام شده در نوار غزه را زیرپا بگذارد- بخشی از «پاسخ مشروع» به نقض (آتش بس) تلقی می شود که ادعا میشود توسط حماس انجام شده است.
نتیجه چنین چیزی، تحمیل یک وضعیت نابرابر است. یعنی در حالی که از جنبش حماس خواسته میشود که به تک تک بندهای آتش بس پایبند باشد، به ارتش اسرائیل، با حمایت صریح یا ضمنی آمریکا، اختیار تفسیر گستردهای از این بندها داده میشود تا دامنه عملیات خود را بدون اینکه نقض توافق آتش بس تلقی شود، گسترش دهد.
این وضعیت البته یک تغییر عمیق را نیز آشکار میکند و آن انتقال مرکز تصمیمگیری استراتژیک از تلآویو به خارج از آن است. با وجود قابلیتهای نظامی ارتش اسرائیل، به دلیل نظارت سیاسی خارجی مؤثر، دست آن نه در ابتکار عمل و نه در پاسخ کاملاً باز نیست.
در پشت صحنه، حضور آمریکا در جنوب اسرائیل، به ویژه در مرکز هماهنگی در کریات گات، به عنوان یک “اتاق کنترل” در نظر گرفته میشود که تعیین میکند اسرائیل چه زمانی، کجا و با چه شدتی مجاز به پاسخ دادن است. در این زمینه، کابینه اسرائیل دیگر تصمیمگیرنده نهایی نیست، بلکه نهادی است که قبل از هرگونه اقدام اساسی یا حتی تاکتیکی، منتظر چراغ سبز واشنگتن است.
آمریکا عملاً به ناظر تصمیمات اسرائیل تبدیل شده است و تضمین میکند که آنها با منافع کابینه اسرائیل همسو باشند.
از این منظر، درخواستهایی – هرچند از طریق درز اطلاعات در رسانههای عبری – در درون تشکیلات امنیتی اسرائیل برای بازپسگیری ابتکار عمل از طریق ابزارهایی که به هماهنگی آشکار متکی نیستند، آغاز شده است. با این حال، علیرغم “نارضایتی” در اسرائیل، هدف آمریکا نشاندهنده موضع خصمانه نسبت به تلآویو نیست؛ بلکه کاملاً با منافع آن همسو است. آمریکا به عنوان ناظر تصمیمگیریهای اسرائیل تضمین میکند که این تصمیمها در خدمت منافع “اسرائیل به عنوان یک دولت” باشد، نه فقط منافع افرادی که آن تصمیمات را میگیرند. این یکی از پیامدهای جنگی است که اسرائیل با وجود تمام حمایتها و پوششهای واشنگتن و غرب به طور کلی، نتوانست آن را با پیروزی کامل به پایان برساند.
واشنگتن در مرحله پیش از نهاییسازی با وظیفهای روبرو خواهد بود که لزوماً طبق دیدگاه دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، امکانپذیر نخواهد بود، بلکه با پارامترهایی که آزادی عمل «مشروط» اسرائیل را در امور امنیتی تضمین میکند، امکانپذیر خواهد بود. برعکس، طرف مقابل موظف و ملزم به حفظ رکود مطلق در میدان، بدون هیچ گونه تخلفی، حتی تخلفات جزئی، خواهد بود.
تحت این «توازن»، حماس نه تنها ممکن است با انتخابی دشوار روبرو شود، بلکه آیندهای را نیز بدون مشارکت واقعی خود، طبق شرایط و ضوابط تحمیل شده از خارج از اسرائیل، رقم خواهد زد.
براین اساس، حادثه رفح و پاسخ اسرائیل به آن صرفاً یک حلقه ای از زنجیره طولانی عملیاتی بود که با هدف تحکیم قواعد درگیری جدیدی صورت گرفت؛ قواعدی که با صراحت اعلام نمی شوند اما روی زمین اعمال می شوند.
این پاسخ همچنین بخش جداییناپذیری از مرحله دوم طرح مدیریت پس از جنگ «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا است؛ مرحله ای که میتواند بدون داشتن هیچ پایان روشنی و بدون راهحل نهایی نظامی یا سیاسی طولانی شود.