از «جلوه‌گری» در اینستاگرام تا «گِشتِل» هایدگر: نگاهی به ذات پنهان تکنولوژی

از «جلوه‌گری» در اینستاگرام تا «گِشتِل» هایدگر: نگاهی به ذات پنهان تکنولوژی

از «جلوه‌گری» در اینستاگرام تا «گِشتِل» هایدگر: نگاهی به ذات پنهان تکنولوژی فرم شبکه‌های اجتماعی مانند اینستاگرام، ذاتاً ما را به سمت سطحی‌نگری، بی‌حوصلگی و نمایش‌گری سوق می‌دهد. این سخن کاملاً درست است، اما پرسش اینجاست: آیا این ویژگی‌ها صرفاً یک “تصادف” یا “انتخاب” طراحان اینستاگرام است؟ یا ریشه در چیستی خودِ تکنولوژی مدرن دارد؟

برای پاسخ به این پرسش، باید از سطح نقد رسانه‌ای فراتر رویم و به قلمرو فلسفه پا بگذاریم. در این مسیر، مارتین هایدگر، با تبیین خود از “ذات تکنولوژی”، چراغی فروزان به دست ما می‌دهد.

هایدگر به ما می‌آموزد که مسئله عمیق‌تر از یک پلتفرم خاص است؛ مسئله بر سر «ذات خود تکنولوژی مدرن» است.

در نگاه روزمره، ما تکنولوژی را ابزاری خنثی می‌بینیم که می‌توان از آن خوب یا بد استفاده کرد. اگر چاقو جراحی کند، خوب است و اگر بکشد، بد. اما هایدگر به ما هشدار می‌دهد که این نگرش، خطرناک‌ترین وجه تکنولوژی را از نظر پنهان می‌کند. از نگاه او، ذات تکنولوژی جدید نه در ابزار بودنش، بلکه در نحوه‌ای از “آشکارگی” یا پرده‌برداری از جهان است.

تکنولوژی مدرن، جهان و هر آنچه در آن است را به شیوه‌ای خاص به ما نشان می‌دهد: به مثابه‌ی یک «منبع در دسترس» یا به تعبیر هایدگر، « منبع قابل بهره‌برداری»

یک رودخانه دیگر صرفاً یک پدیده طبیعی با زیبایی و رمز و راز خودش نیست؛ بلکه منبعی برای تولید برق آبی است. یک جنگل، انباری از چوب است. یک کوه، معدنی از سنگ. همه چیز به یک منبع قابل محاسبه، قابل سفارش و قابل بهره‌برداری تبدیل می‌شود. این نگاهِ مسخِّرکننده و حسابگرانه، همان ذات تکنولوژی مدرن است که هایدگر آن را «گِشتِل»(Ge-stell) یا «چهارچوب فراگیر» می‌نامد.

حالا به اینستاگرام بازگردیم. چرا ذات اینستاگرام «نمایش و جلوه‌گری» است؟ چون این پلتفرم، عالی‌ترین تجلی «گشتل» در زندگی اجتماعی ماست.

اینستاگرام با وجود اینکه یک نرم‌افزار طراحی‌شده توسط انسان است، اما ذات آن در کدهای برنامه‌نویسی آن نیست، بلکه در شیوه‌ای است که جهان و موجودات را به ما عرضه می‌کند.

گشتل یک «چهارچوب» است که تعیین می‌کند جهان چگونه برای ما حاضر شود به همین دلیل اینستاگرام صرفاً یک “ابزار” برای به اشتراک‌گذاری عکس نیست.

اینستاگرام، یک “گشتل” تمام‌عیار است. ذات آن، تبدیل همه چیز (لحظات شاد زندگی، تراژدی‌های شخصی، زیبایی‌های طبیعت، اعتراضات اجتماعی، دانش و حتی تفکر) به “منبعی” برای تولید “محتوا” و “نمایش” است. این شبکه، جهان را به یک “ذخیره‌ی بی‌پایان از پست‌ها و استوری‌های بالقوه” تقلیل می‌دهد. در این منطق، یک سفر زیبا تا زمانی که به یک پست یا استوری جذاب تبدیل نشود، گویی «کامل» نشده است.

وقتی همه چیز به یک منبع قابل مصرف و جایگزین‌شدنی تبدیل می‌شود، دیگر جایی برای درنگ، تأمل و فهم عمیق باقی نمی‌ماند. الگوریتم‌ها ما را به مصرف سریع و بلعیدن بی‌وقفه‌ی محتواهای جدید تشویق می‌کنند. حافظه بلندمدت و فهم عمیق در این چرخه بی‌معناست، زیرا ارزش هر چیز در «اکنون» و «قابلیت مصرف فوری» آن خلاصه می‌شود.

آیا می‌شود که مهندسان بومی، پلتفرمی جایگزین بسازند که این معایب را نداشته باشد. این نگاه، مشکل را به نیت یا ایدئولوژی سازندگان آمریکایی آن تقلیل می‌دهد؛ گویی با یک «توطئه» فرهنگی مواجهیم.

اما از منظر هایدگر، مسئله، خودِ ذات تکنولوژی مدرن است. «افق آشکارگی» پنهان در پس هر پلتفرم مشابهی، چه در نیویورک ساخته شود و چه در تهران، همان «گِشتِل» خواهد بود.

اگر مهندسان بومی ما هم پایگاه‌داده‌ها و الگوریتم‌های یک شبکه اجتماعی جدید را از نو بنویسند، باز هم مجبورند در چارچوب همان “عقلانیت تکنولوژیک” عمل کنند: عقلانیتی که بر پایه‌ی “بهینه‌سازی”، “مقیاس‌پذیری”، “جذب حداکثر توجه کاربر” و “قابلیت اندازه‌گیری” (با معیارهایی مانند لایک، بازدید و تعامل) استوار است. این منطق، ذات تکنولوژی دیجیتال است، نه یک انتخاب اخلاقی.

اتتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *