واکسی خاطره ساز

دوست دارم دل زائران نسبت به ما مشهدی‌ها کمی صاف‌تر شود و خاطره خوبی از مشهد داشته باشند. اینهمه گرانی و تورمی که در مشهد می‌بینند را روی نامردی ما مشهدی‌ها نگذارند.

هر انسان، سوژه‌ای است که می‌توان به آن دقت کرد و رفتارش را تحلیل کرد. انسان‌ها عجیب‌ترین موجودان عالم‌اند و به واقع هر انسان جهانی است بنشسته در گوشه‌ای. به خاطر همین، دیدن آدم‌ها به من نشاطی توأم با حیرت و اعجاب می‌دهد. وقتی به آنها نزدیک می‌شوی، می‌بینی هر کسی رنگ خودش را دارد. همین تنوع رنگ‌ها و نیت‌ها و علایق و اراده‌ها و خواسته‌ها است که هر کسی را به سوژه‌ای خاص تبدیل می‌کند.

 

بگذریم. زیارت خداحافظی از مشهد بود و با عجله در حال خارج شدن از حرم بودم که ناگهان علی را دیدم؛ محجوب و ساده، با بساطی ساده‌تر، رو به حرم نشسته بود و کفش مردم را واکس می‌زد. نزدیک شدم، در او حال و هوایی دیدم که علی‌رغم عجله‌ای که داشتم متوقفم کرد. دلم خواست برای باز کردن صحبت هم که شده کفش‌هایم را به دستش بسپارم.

 

صبح‌ها دست‌فروشی، شب‌ها واکس صلواتی

 

همانطور که در حال واکس زدن کفش‌های خاکی من است، از اسم و رسم و شغل می‌پرسم. جواب می‌دهد: من علی هاشمی متولد ۱۳۷۲ و بچه مشهدم. شغل اصلی‌ام دست فروشی است. گاهی وقت‌ها هم کنار حرم واکس صلواتی می‌زنم. تازه، یعنی حدود یک سال است که دست‌فروشی را شروع کردم. قبلش جاهای مختلف سر کار می‌رفتم و هر بار یک جا بودم، الآن خداراشکر اوضاع بد نیست و می‌دانم چکار کنم. صبح‌ها دست‌فروشی می‌کنم. لیف و کیسه و جوراب و کفی و لوازم کفش می‌فروشم. درآمدش هم خوب است، یعنی می‌گذرانم. کم و بیش خدا می‌رساند. به همان کم راضی‌ام.

 

روزهای پنجشنبه، جمعه و روزهای تعطیل واکس صلواتی دارم

 

ازش خوشم آمده. از آنها نیست که سر و زبان دارند و حرف‌های جذاب و جالب می‌زنند. به زور ازش حرف می‌کشم. صداش خیلی کم است، به سختی می‌شنوم چه می‌گوید. از علی می‌پرسم چند وقت است که اینجا می‌نشیند و می‌گوید: تقریباً یک سال پیش شب ۴۸ م، شب شهادت امام رضا (ع) یک انگیزه‌ای در من به وجود آمد که باید این کار را بکنم. نمی‌دانم؛ خود امام رضا (ع) یک شوقی در دل من انداخت و عنایت کرد. خیلی نمی‌توانم بگویم. ولی تقریباً یک سال است که روزهای پنجشنبه و جمعه و روزهای شهادتی و ولادتی اینجا هستم. نمی‌توانم ساعت خاصی بگویم ولی هرچقدر که آقا لطف کنند اینجا هستم. کلاً خود آقا دعوت می‌کند. ما دعوت شده خود آقاییم.

 

در این مدت حتی قرض‌هایم را هم صاف کرده‌ام

 

علی ادامه می‌دهد: روزهایی که به حرم می‌آیم از کار دست‌فروشی درآمدی ندارم. خداراشکر در این مدت هم با مشکلی مواجه نشده‌ام که هیچ، حتی قرض و قوله‌ام را هم امام رضا (ع) صاف کرده. شاید باور نکنید ولی در همین مدت قرض‌هایی که داشتم را جور کرده و پرداخت کردم. خدا سلامتی بدهد به عشق مردم و امام رضا (ع) باز هم می‌آیم.

 

خوشحالم که با واکسی من زائران یاد اربعین می‌افتند

 

دوست دارم بدانم علی عزیز از اینکه روزهای تعطیلش را اینجا روبروی حرم و کنار زائران آقا می‌گذراند چه احساسی دارد. با همان کم‌حرفی خودش جواب می‌دهد: حسش را فقط خود آقا می‌داند. من فقط از همین خوشحالم کسانی که کربلا و اربعین رفتند، با حضور در اینجا یاد اربعین برایشان زنده می‌شود. در مسیر اربعین هم آدم‌های زیادی هستند که کفش زائران را واکس می‌زنند. من از این قضیه خوشحالم. البته خودم فقط یکبار قسمت شده که به اربعین بروم.

 

علی درباره واکنش زائرها می‌گوید: دعای خیر می‌کنند. دعاهایی که بیشتر از قبل مورد عنایت امام رضا (ع) قرار بگیرم. همین دعا برای من کافی است. البته خیلی وقت‌ها خود زائران وقتی کفش‌شان را واکس می‌زنم با اصرار مبالغی هدیه می‌دهند. از مبالغ کم تا صد هزار تومان و دویست هزار تومان. خلاصه زائران آقا لطف دارند.

 

پادشاه هم بشوم، واکس صلواتی حرم را کنار نمی‌گذارم

 

از این دست‌فروش باصفا می‌پرسم «اگر یک روز میلیاردر بشوی، ممکن است دیگر واکس صلواتی را کنار بگذاری؟». جواب می‌دهد: من از امام رضا (ع) می‌خواهم اگر میلیاردرترین آدم، حتی اگر پادشاه یک کشور هم شدم، اجازه دهد تا باز هم بیایم و کنار حرم و کفش زائرانش را واکس بزنم. از اول دهه محرم هم تا یکی دو روز پیش هر روز جلوی حرم بودم و کفش زائران را واکس می‌زدم.

 

او درباره نظر خانواده‌اش درباره این کار می‌گوید: خانواده ایراد می‌گیرند ولی من زیاد اعتنا نمی‌کنم و محل نمی‌گذارم. دوست دارم کنار امام رضا (ع) کار کنم. وقتی خیلی اصرار می‌کنند می‌گویم من کارم را دوست دارم، فقط می‌خواهم همین کار را انجام بدهم.

دوست دارم از مشهد برای زائران خاطره خوب بسازم

 

او یک آرزوی قلبی هم دارد و می‌خواهد با واکس صلواتی تصویر بهتری برای زائران به وجود بیاورد. خودش تعریف می‌کند: دوست دارم دل زائران نسبت به ما مشهدی‌ها کمی صاف‌تر شود و خاطره خوبی از مشهد داشته باشند. اینهمه گرانی و تورمی که در مشهد می‌بینند را روی نامردی ما مشهدی‌ها نگذارند.

 

حرف آخر علی هاشمی، دست‌فروش باصفا و همسایه امام رضا (ع) خطاب به زائرانی است که به مشهد می‌آیند. او می‌گوید: توصیه‌ام به همه زائران آقا این است که وقتی به مشهد می‌آیند اول بروند حرم امام رضا (ع). هرکس که می‌آید اول به جاهای دیگر می‌رود و کل مشهد و اطراف مشهد را دور می‌زند، بعد می‌آید حرم. توصیه می‌کنم اول به حرم بیایند، بعد اگر وقتی بود به جاهای دیگر بروند…

ارسال نظرات

;