یک هفته قبل از شهادتش، من و رسول توی چادر شهید نباتے که معرف حضور بچه های تخریب لشکر ۱۰ تو مقر الوارثین هست، تنها شدیم.
دیدم رسول تنها داخل چادر با خودش خلوت ڪرده صورتش ازشـدت گریه خیس شده بود تا منو دید با آستین لباسش اشکهاشو پاک کرد.
دیدم حال و حوصله شوخے رو نداره، یه خورده با هم درد و دل ڪردیم ...
رسول بدون مقدمه با نگرانے گفت: جعفر، همه رفقای ما یکی یکی رفتند و داره جنگ تموم میشه و ما هنوز زندهایم . تو رو خدا بیاییم یه کاری کنیم. یک عده هنوز تو گردان نیومده پرواز میکنند .
دیدم حال خوبی داره گفتم بذار تو حالِ خودش باشه و ازش جداشدم.
هفته بعد در پاکسازی میادین مین منطقهی سردشت بر اثر انفجار مین والمر به آسمان پرکشید.
بخشی ازدل نوشته شهید "فیروزبخت": معلوم نیست که چه کسی از برادرانی که با ما هستند تا آخر جنگ زنده بمانند شاید من جزو یکی از آنها باشم که توفیق شهادت را نداشته باشم و زنده بمانم نمی دانم آن موقع چه حالتی به من دست می دهد .
الان که دارم فکر آن موقع را می کنم سینه ام درد می گیرد و از خدا می خواهم که شهادت را نصیب من گرداند.
شهید فیروزبخت در چندین مرحله عازم جبهههای جنگ شد که در گردانهای شهادت لشکر حضرت رسول (ص) و گردان الهادی (توپخانه) و تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهداء مشغول به خدمت بود.
وی در هر یک از محلهای ذکر شده دارای مسئولیت بود که آخرین آن معاونت گردان تخریب سیدالشهداء بوده است.
شهید حاج رسول از نظرخصوصیات اخلاقی شایسته و نمونه بود.
حاج رسول در عملیاتهای نصر و کربلای ۵ مجروح و جانباز شد و سرانجام در حین عملیات پاکسازی میدان مین در منطقه سردشت، اول آبان ماه ۱۳۶۶ به همراه یار دیرینه خود «قاسم اصغری» به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکر پاک مطهرش در گلزار شهدای امامزاده محمد کرج به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/
تخریبچی معروف لشگر ۱۰ سیدالشهداء

حاججعفر طهماسبی در روایتی از شهادت طلبی حاج رسول فیروز بخت می گوید.
ارسال نظرات