ناگفتههای جالب یوسف صیادی از جنگ ۱۲ روزه تا دفاع مقدس
"زمان جنگ عراق ۱۶ ساله بودم، گفتند اجازه ولی بیاور، اسم برادرم "ولی" بود، دادم او امضا کرد!"
"زمان جنگ عراق ۱۶ ساله بودم، گفتند اجازه ولی بیاور، اسم برادرم "ولی" بود، دادم او امضا کرد!"
به محسن گفتهام که فقط با کمک خودش میتوانم از پس[...]
دخترهایم لحظهشماری میکردند تا بابا را ببینند، ام[...]
دوباره برگشت. نگاهم کرد و گفت: «مادر... دعا کن به[...]
همانجا یاد حضرت زینب (س) و مصیبتهای اهلبیت در ک[...]
می گفتیم: بابا ما مَردیم بهم مَحرم هستیم، قبول[...]
افسر عراقی که از این حرف ابوترابی منقلب شد ، گفت :[...]
او سالهای زیادی از عمر خود را در مأموریتهای برون[...]
در اوج نهضت انقلاب اسلامی و در پی فرمان تاریخی اما[...]
حقوق آخرم را به سپاه برگردانید که اگر در کاری کم گ[...]
گفت: حقوق آخرم را به سپاه برگردانید که اگر در کاری[...]
;
آخرین نظرات
اولين گام براي جبران شكست پذيرفتن كاستي ها و اشتباهاته. اينكه مدام بر پيروزي و م[...]
عده زیادی نونشون تو همین جنگه بخور بخورهای زیادی برنامه سازی رزومه سازی و...
سلام، یک روز از خانواده های شهدا تقاضا دارم بیان خونه من جانباز قطع نخاعی، طاقت[...]
بلسلام و احترام چقدر قشنگ و زیبا گفت فرزند شهید خلاصه میگم ای فرزند شهید که جا[...]
می ترسم یواش یواش مجرم شناخته شویم که چرا جانباز شدم من الان جانباز حالت اشتغال[...]