رازی که برای مصطفی صدرزاده برملا شده بود

برای بار اول که به سوریه با لشگر فاطمیون رفته بودم وخودم را مهاجر معرفی کرده بودم کسی بنده را نمی شناخت که ایرانی هستم.

شهید مصطفی صدرزاده از جمله مدافعان حرم است که نامش را زیاد شنیده اید. جوانی از اهالی شهریار که با هزار ترفند خود را به سوریه رسانده بود و آنقدر از خودش رشادت نشان داد که سردار قاسم سلیمانی عاشقانه دوستش می‌داشت. مصطفی از فرماندهان لشکر فاطمیون بود و سرانجام شب تاسوعای سال 94  در راه دفاع از حرم حضرت زینب(س) به شهادت رسید. آنچه می‌خوانید خاطره  ایست از شهید صدرزاده به روایت شهید مرتضی عطایی که می‌گوید: 
 

 
برای بار اول که به سوریه با لشگر فاطمیون رفته بودم وخودم را مهاجر معرفی کرده بودم کسی بنده را نمیشناخت که ایرانی هستم از یک طرف هم دلهره داشتم که زیاد با رزمنده های مهاجر صحبت کنم و بفهمند که من ایرانی هستم در آن مدت خیلی کم حرف وگوشه گیر بودم و ترس هم داشتم به کسی بگم ایرانی هستم چون احتمال داشت منو بفرستند ایران وخیلی دوست داشتم به یک نفر اطمینان پیداکنم که خودمو معرفی کنم باهاش رفیق بشم گفتم بزار به مصطفی بگم می‌گفت رفتم پیش مصطفی گفتم سید یه چیز می‌خوام بهت بگم قول بده به کسی نگی مصطفی گفت می‌دونم میخای بگی ایرانی هستم. 

 گفت من میدونستم ولی به روت نمی آوردم  اینطور شد که روز به روز بیشتر بامصطفی رفیق شدیم  وهمیشه احساس می‌کردم مصطفی پیشم هست والان هم این احساس را دارم  وبعد شهادتش خیلی اذیت شدم. 

ارسال نظرات

;