محسن امینزاده، معاون وزیر خارجه دولت اصلاحات و از دستگیر شدگان فتنه ۸۸ طی سخنانی در نشست انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها درباره کشورمان اظهار کرد: قدرت نظامی سهم بزرگی در اقتدار ملی دارد. اما در نظریه امروزین قدرت ملی کشورها، اهمیت قدرت اقتصادی بسیار افزون شده و جایگاه بالاتری را به خود اختصاص داده است. مثلا اقتدار چین متأثر از افزایش روز افزون اقتدار اقتصادی این کشور است.
به گزارش جماران، او میافزاید: روزگاری چین صاحب سلاح هستهای بوده اما فاقد قدرت اقتصادی بوده و به عنوان سرزمین مردمانی فقیر جایگاه شایستهای در جهان نداشته است. آنچه چین را به جایگاه امروز رسانده، اقتدار اقتصادی این کشور بوده است. قدرت نظامی ارزش بالای خودش را دارد اما هرگز نمی تواند جای قدرت اقتصادی را بگیرد. هر روز سهم قدرت اقتصادی در منزلت جهانی و اقتدار کشورها بالاتر می رود. اما در ایران قدرت اقتصادی سهم شایسته ای در اقتدار ملی ندارد.
امینزاده در ادامه اظهارات خود نیز میگوید: ما قدرت زیادی در عرصه نظامی داریم و توان تسلیحاتی ما هر روز قدرتمندتر شده است. اما قدرت اقتصادی ما هر روز دارد کوچکتر می شود. در چنین شرایطی تهدیدات جدیدی هم علیه کشور آغاز شده است. آیا قدرت اقتصادی ما تاب و توان چنین وضعیتی را دارد؟ اگر ندارد چرا تدبیر نشده و به چنین وضعیتی دچار شدهایم؟ بی تردید کشور باید در مقابل تهدیدات خارجی تدبیر و ایستادگی کند و مسلما بار ایستادگی نظامی بر دوش نظامیان است. اما عدم اولویتبندیهای درست و به حاشیه رانده شدن توسعه ملی و دیپلماسی و کشیده شدن ایران به تحریمهای اقتصادی و عدم دسترسی مداوم کشور به دانش و تکنولوژیهای روزآمد، دسترسی به بانکهای بینالمللی و سرمایهگذاریهای بزرگ و فقدان بازارهای امن برای محصولات اصلی کشور، اقتصاد ما را تضعیف کرده است.
*یک قاعده ساده و خدشهناپذیر جهانی وجود دارد و آن اینکه قدرت نظامی هر کشوری نشأت گرفته از قدرت اقتصادی آن کشور است.
یعنی این یک محال عقلی است که فردی بگوید فلان کشور از نظر قدرت نظامی پیشرفته است و تابآوری زیادی دارد اما قدرت اقتصادیاش خوب نیست!
درباره چین هم اظهارات امینزاده حاوی غلط و کتمان است زیرا چین قبل از هستهای شدن خود و در دوران مائو تبدیل به یک قدرت اقتصادی شد و پایههای شتابگرفتن پیشرفت اقتصادی چین در دوران مائو گذاشته شد.
کما اینکه گزارشهای بانک جهانی در دوران اقتصاد مائوئیستی هم درباره چین مثبت بوده است.
جالبتر آنکه حکومت چین و حزب کمونیست این کشور همچنان خود را پیرو و متبع مائو میداند.
در بحث قدرت هستهای نیز "چین" پس از آنکه در دوران مائو توانست ریلگذاری پیشرفت اقتصادیاش را انجام بدهد؛ آنگاه توانست به قدرت نظامی و سپس هستهای نیز تبدیل شود و "پروژه هستهای ۵۹۶" را در دوران مائو به اجرا بگذارد.
ماحصل این گزارههای تاریخی آنست که اصلاحطلبانی از قبیل امینزاده اطلاعاتی درباره واقعیتها و مثبتات اقتصاد ایران دارند که آنها را بیان نمیکنند!
اینکه مخدوم این خدمتگزاری خواسته یا ناخواسته امثال امین زاده کیست و چرا در گرماگرم تنشهای بین ایران و اسرائیل شنوای چنین حرفهای بدی هستیم، بماند لکن ماه هرگز پشت ابر نمیماند و اقتصاد ایران؛ اگرچه همانند همه اقتصادهای دیگر جهان با مشکلاتی روزمره مواجه است؛ اما مثبتات بزرگی هم دارد و به پیشرفت خود ادامه خواهد داد.
ارسال نظرات