چند دقیقه با کتاب‌ «مرا بپذیر»

خلبان بهانه آورد که هوا خوب نیست و نمی توانم منطقه را درست ببینم! حاج قاسم مطمئن و قاطع دستور نشستن داد. رنگ از چهره خلبان پرید. به هر زحمتی بود نشست.

 کفر شوبا، در تصرف اسرائیلی‌ها بود و آن مناطق هم باید به خاک لبنان بازمی‌گشت.

 

نزدیک بود «حاج قاسم» اسیر طالبان‌ شود!

 

حاج قاسم در همان جلسه و جلسات پس از آن، ذهن منظم و عملکرد سیستماتیک خودش را نشان داد. مثلاً به نیروهای حزب الله که از سال ۱۹۸۲ تا سال ۲۰۰۰، به دلیل کمبود بودجه سلاح و... هیچ گاه برنامه‌ریزی سالیانه برای اقداماتشان نداشتند، یاد داد که چطور برنامه سالیانه برای دوره‌های آموزشی، مهیا کردن تسلیحات نظامی تأسیس پادگانها و... داشته باشند.

 مقاومت فقط یک موضوع بود؛ نابودی اسرائیل.

 

در همین گیر و دار هم احمدشاه مسعود کشته شد و هم یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ فرارسید که دو هواپیمای ربوده شده به دل برج‌های دو قلوی آمریکا زدند و بهانه کافی جور شد تا جورج بوش نیروهایش را به خاورمیانه بیاورد، طوری که بیشتر از صدوپنجاه هزار نیروی آمریکایی در عراق مستقر شد و حدود سی هزار نیروی آمریکایی در افغانستان. قاعدتاً این اتفاق ایرانی‌ها و سوری‌ها را می‌ترساند و از طرفی پشتوانه‌های پنهانی برای اسرائیل به حساب می‌آمد. حالا حاج قاسم باید بیشتر از گذشته درگیر مسائل عراق می‌شد.

 

وضعیت عراق با تجربه‌هایی که در افغانستان داشت تا حدی متفاوت بود. او از همان اوایل دهه ۷۰ فراوان به افغانستان سفر می‌کرد. هم منطقه را می‌شناخت و هم راه ارتباط گرفتن با طالبان و نیروهای رسمی آن کشور را. آن قدر که یک بار وقتی با احمد شاه مسعود و چند نفر دیگر سوار بر هلی کوپتر بودند تا به نقطه‌ای مشخص برسند، یکی دوباری نگاه به ساعتش انداخت و احساس کرد پرواز کمی طولانی شده. شرایط طوری بود که اگر فقط چند کیلومتر آن طرف‌تر از همان مکان مشخص می‌رفتند به چنگ طالبان می‌افتادند.

 

خلبان بهانه آورد که هوا خوب نیست و نمی توانم منطقه را درست ببینم! حاج قاسم مطمئن و قاطع دستور نشستن داد. رنگ از چهره خلبان پرید. به هر زحمتی بود نشست. اگر تشخیص درست حاج قاسم نبود، فقط با کمی تاخیر در فرود، همه‌شان اسیر طالبان می‌شدند.

 

اما الان دیگر بحث افغانستان نبود، او پیوسته با اتفاقات پیچیده‌تری مواجه می‌شد مثلاً در همین ماجرای برج‌های دوقلو ناگهان زمین بازی عوض شد و (با برنامه ریزی قبلی) پای جنگی عجیب در آینده ای نه چندان دور به لبنان کشیده شد.

 

قرار نبود در این بازی جدید جنگ چیزی از سنخ انهدام و نابودی باشد. قرار بود که نیروها و حتی اهالی جنوب لبنان خواه ناخواه از منطقه‌شان کوچانده(!) شوند و کلا بروند...

ارسال نظرات

;