نه از خستگی میدان برگشتی، نه از بیم جان عقب نشستی،خوابیدهای،اما خوابت، خواب دنیا نیست
آرام گرفتهای،در حالی که آسمان با حسرت به آرامش صورتت خیره مانده
همانجا، در فکه، جایی میان خاک و آتش، جایی که فرشتگان مسیرشان را عوض کردند تا از کنار تو عبور کنند و غبطه آرامش تو را داشته باشند.
روی خاک دراز کشیدهای، دستهایت را زیر سرت گذاشتهای، انگار نه انگار که تیر از کنار جیبت، از کنار اسمت، از کنار "گروه خونت" راه دل را پیدا کرده و تو را برده است.
نامت، خونت، آرامشت، همه چیزت فریاد میزند:"من آمدم تا بمانم "نه در میان خاک،بلکه در دل نسلی که هنوز از خواب میترسد و در برابر تصویر آرامِ تو،احساس بیقراری میکند...
تو رفتی و بهشت، آرام گرفت...
ما ماندیم و زمینی که حتی خواب را از چشمانمان ربوده است
شهادت: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۵فکه / عملیات سیدالشهدا
ارسال نظرات