حاج اسدالله میگفت : ۵ سال اسارت با حاجی ابوترابی بودیم.یک بار بعثی ها مرگبار کتکش زدند.
صلیب که اومد یکی از بچه ها گفت : حاجی به صلیب بگو که چه بلایی سرت آوردند....صلیب اومد اما حاجی چیز نگفت...
سرگرد عراقی ازش پرسید چرا به صلیب چیزی نگفتی ، من اونجوری کتک زدمت چرا نگفتی بهشون ؟؟؟؟
.
حاجی گفت : من مسلمانم ، تو هم مسلمانی ، مسلمان هیچ وقت شکایتش رو پیش کفار بیان نمیکنه....
افسر عراقی که از این حرف ابوترابی منقلب شد ، گفت : الحق که شما سربازان خمینی هستید...
راوی: آزاده اسدالله جلیلی از رزمندگان واحد اطلاعات و عمليات لشکر ویژه ۲۵ کربلا
.
[عکس: بهمن ۱۳۷۰_مازندران ( سوادکوه)
سیدالاسرا حاج آقا ابوترابی و آزاده جلیلی]
ارسال نظرات