جمال چهره تان حجت موجه ما است
خاطره ای از دوره خدمت فرمانده شهید حمزه سلیم زاده از زبان برادرش:
اوایل اعزام حمزه راننده لودر بود، یک روز لودرش چنان هدف دشمن قرارگرفت که کلا سوراخ سوراخ شد.
شهید مهدی باکری سر رسید لودر لته پاره را دید با دو دستش به سرش زد هراسان اطرافش را نگاه کرد، گفت: حمزه کو؟ حمزه کو؟
یکی از رزمندگان گفت: حمزه داخل چادره، چیزی نیست زخمش سطحی هست. شهید باکری به سرعت وارد چادر شد ،حمزه را بغل کرد و دست و رویش را بوسید. گفت: پسرعجب شیری هستی! با آن وضعی که لودرت داره فکر کردم شهید شدی!
شهید باکری روز بعد گوسفندی برای قربانی آورد و گفت: حمزه باید خودت گوسفند را قربانی کنی! خدا تو رو برای ما و لشکر اسلام بخشیده
طلبه شهیدحمزه سلیمزاده فرزند محمدعلی دوم تیرماه ۱۳۴۴ در روستای «کَویچ» از توابع مشگین شهر به دنیا آمد. ابتدایی را در روستای اونار و علیآباد خواند و سال ۱۳۵۶ به حوزه علمیه حجت تهران رفت.
از سن ۱۶ سالگی در جبهه بود و ۲۱ دی ماه ۱۳۶۵ درعملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.
انتهای پیام/
ارسال نظرات