واکنش شهید آوینی به رقص دختران پاکستانی

 دستهایش را گرفته بود جلوی صورتش هق هق گریه میکرد.

یکی از دوستان شهید آوینی می گوید: رفته بودیم پاکستان سر خاک شهید عارف حسینی، مرتضی زیاد از او شنیده بود.

 دستهایش را گرفته بود جلوی صورتش هق هق گریه میکرد؛ معاونش فکر کرده بود مرتضی رفیق صمیمی اش بوده. 
 
 دخترهای پاکستانی، پائین دیوار مرگ می رقصیدند؛ موتور سوار هم بالای سرشان ویراژ میداد. دخترها با رقص مشتری برای او جمع میکردند.

 ما هم رفته بودیم بالا از عملیات موتور سوارها فیلم بگیریم. 

 مرتضی زود آمد پائین رفت توی ماشین. دنبالش رفتم؛ رنگش پریده بود؛ زد زیر گریه و گفت: « می بینی کار دختـرهای مسلمون به کجـا کشیده؟ »

 کتاب آوینی/ نشر یا زهـرا (س) 
#شهید_سید_مرتضی_آوینی

ارسال نظرات

;