آخرهای آذر سال ۶۵ و سرمای استخوان سوز حریف روحیه بالا بچهها نمیشد، همه میدانستند باید از اروند بگذرند و آماده بودند برای خط شکستن؛
شب قبل از وصال، بچهها از نظر روحی در حد اعلا بودند و هر رزمندهای تکه کاغذی دست گرفته بود و وصیتنامه مینوشت تا لیست نهایی افراد حاضر در عملیات آمد، لیست ۷۲ نفره عملیات کربلای ۴.
بالاخره شب چهارم دی ماه دو دسته به فرماندهی «رضا ساکی و امیر طلایی» و دسته ویژه «نجفیان» عازم عملیات شدند عملیات شب بود اما منورهای خوشهای صفحه آسمان را مثل روز روشن کرده بودند و در امتداد نوک امالرصاص آتش کمانه میکرد و به سمت غواصان برگشت اصلاً دوش آتش بود که باریدن گرفته بود.
تیر کلاش، تیربار، دوشکا، دولول، چهارلول و خمپاره به سطح آب میخورد و دل هر کسی را خالی میکرد، آتشبازی عجیبی بود که کلی مجروح و زخمی به جا گذاشت.
بچهها اما ایستاده بودند، روبرویشان عراقیهای زخمخورده بود و پشت سرشان اروند خروشان .رضا ساکی در بحبوحه عبور از سینه و سَر ترکش خورد و روی سیمخاردارها افتاد، دانشجوی پزشکی دانشکده شهید بهشتی در خورشیدیها میانه اروند به آرزویش رسید.
رضای ۲۱ ساله روی سیمخاردارها برای همیشه خوابید و گوشه کلاه غواصیاش به خورشیدیهای لای سیمخاردارها گیر کرد و با امواج آب اروند بالا آمد.
#شهید_رضا_ساکی
ارسال نظرات