درحالی که از حجم تنشها در منطقه غرب آسیا با آتشبس لبنان و اسرائیل قدری کاسته شده بود، به یکباره گروههای تکفیری و تروریستی واقع در بخشهایی از سوریه، با پشتیبانی و سازماندهی ترکیه به شهر حلب سوریه حمله کردند.
این حمله درحالی رخ داد که رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه در طول ۱۴ ماهی که از تجاوز رژیم صهیونیستی به نوار غزه و لبنان میگذرد، مدعی بود حامی مقاومت است و مقابل اسرائیل قرار دارد.
اهداف و انگیزههای آنکارا از این جنگ نیابتی و نسبت سیاست داخلی و خارجی ترکیه در اجرای استراتژیهای شتابزده، موضوعاتی بودند که دکتر جعفر حقپناه کارشناس مسائل ترکیه مورد بررسی و تحلیل قرار داد.
معمای تروریستهای شام
نقش بازیگران خارجی در سازماندهی و عملیات گروههای معارض سوری چیست؟ ابتدا یک شمای اجمالی از این وضعیت ترسیم کنید.
ترکیه را باید در مقام یک قدرت منطقهای تعریف کنیم که امکان بازیگری همزمان در حوزه نظامها و مناطق پیرامونیاش را هم دارد و حتی میتواند قدرتهای بزرگ را هم وادار کند که ملاحظات و منافع امنیتیاش را تأمین کنند؛ یعنی ضمن اینکه به سیاستهای ائتلافسازی روی میآورد، قدرت خودبسندهای هم برای تأمین برخی از ملاحظات امنیتی خودش دارد.
این منطقی است که یک وجه از سیاست ترکیه را در قبال تحولات منطقه شامات در حوزه کردی و سوریه معین میکند. یک پایه دیگر این منطق را باید در فرهنگ استراتژیک این کشور جست که فرهنگی است که همواره نگرانی از فروپاشی و بحرانهای امنیتی داخلی داشته و سعی میکند به یک شکلی مسائل سیاست داخلی خودش را در رهیافت موازنه فراگیر به بیرون صادر و به نوعی تهدیدات را به بیرون از مرزها منتقل کند.
فرهنگ راهبردی ترکیه جنگ پایه نبوده است، به این دلیل که عمدتاً در سالهای اخیر بخصوص بعد از جنگ جهانی دوم، همواره با بحث چتر امنیتی ناتو و امریکا همراه بوده و بجز مورد جنگ قبرس، مثل ایران نبوده که همواره در معرض تهدیدات خارجی باشد، بلکه بیشتر همان طور که اشاره شد، درگیر نگرانیهای داخلی بوده است.
به زعم آنها ایران قرار نیست مانند سابق در سوریه مداخله زمینی گستردهای داشته باشد یا بخواهد به صورت تأمین زنجیره تدارکاتی و پشتیبانی وارد شود و درباره مشغلههای روسیه نیز کم و بیش همین اطمینان خاطر را دارند که مسکو کاملاً درگیر جنگ اوکراین است و بخشی از نیروها و توان نظامی خودش را اساساً از سوریه خارج کرده است. به همین خاطر الان شرایط را مساعد دیدند که وارد این عرصه بشوند، البته ملاحظات سیاست داخلی ترکیه هم در جای خودش مؤثر است که باید مستقلاً به آن پرداخت.
آیا برای بازیگران فرامنطقهای مانند امریکا و ناتو، خصوصاً با توجه به درگیری روسیه با غرب در جبهه اوکراین میتوان نقشی در تحولات سوریه قائل شد؟
من فکر میکنم ما در وضعیتی هستیم که بازآرایی قدرت در منطقه، واضحاً قابل پیشبینی و درک است و البته عدم قطعیتهای فراوانی هم هست، اما شرایط به گونهای رقم خورده که با روی کارآمدن دولت ترامپ، خیلی واضح است که ترتیبات تغییر خواهند کرد و ترکیه با یک نوع اقدام پیشدستانه سعی کرده ابتکار عمل را در این عرصه به دست بگیرد.
البته الان مثل گذشته بحران خاورمیانه کاملاً بحرانی بینالمللی است؛ اساساً خاورمیانه یک منطقه رسوخپذیری است که ترتیبات امنیتی در آن عمدتاً جنبه دستوری و بیرونی دارد و در قالب توافقات برون مرزی، بخشی از آنها حاصل میشود. نمونه آن را در توافق جنگ لبنان دیدیم که با محوریت امریکا و فرانسه صورت گرفت.
بنابراین، ما باید نقش درخوری برای این دخالتهای بیرونی قائل باشیم؛ اما این به معنای آن نیست که منطقه کاملاً اسیر و تابع قواعد و رویههای نظام بینالملل است. اصولاً الان مناطق، پویایی و دینامیسم و استقلال عمل خودشان را دارند، یعنی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای میتوانند تأثیرگذار باشند؛ اما مقوله بحران شامات یک استثنایی است که باعث میشود بیشتر از پیش همچنان این رسوخپذیری و تأثیرگذاری همه بازیگران افزایش داشته باشد.
منبع: روزنامه ایران
ارسال نظرات