از کربلا درس هایی دیگر بگیرید!

مراقب تئوریزه کردن صلح باشیم!

روایتی که حاکمیت دوست دارد به مردم منتقل شود روی دو عنصر مهم متمرکز است؛ توجیه شکست ها و حواله به آینده نامشخص.

هر دو مورد مصرف داخلی دارند،کلمات نمی توانند برای ما پیروزی بیاورند پیروزی به معنای تغییر قواعد بازی و آنچه که بر روی زمین در جریان است می باشد که در نهایت به تغییر محاسبات طرف مقابل منتهی و تبدیل به یک دستاورد استراتژیک می شود. 

 

کلمات اگر مبتنی بر واقعیت های عینی نباشد شعاری بیش نیست. در کشور ما به راحتی میشود از شکست ها پیروزی ساخت و وقتی بحثی فنی مطرح و ایراداتی گفته می شود با واقعه کربلا مقایسه اش می کنند.

برای هر مساله ای سریعا صحنه کربلا را ترسیم و دسته بندی ایجاد می کنیم؛ فقط برای اینکه مشکلات و بی عرضگی های خود را توجیه کنیم، تاریخ را مصادره می کنیم.حال آنکه کربلا نه صحنه تئوریزه سازی صلح و مذاکره که صحنه تفکر و عقلانیت است.

 

تیر به هرجایی که اصابت کرد سیبل را همان جا قرار می دهند و می گویند به هدف زدیم،بله با چنین پیش فرض هایی همیشه پیروزی از آن شماست و در اقتصاد و فرهنگ و سیاست خارجی شما همیشه پیروزی است.

مشکلاتی هم که وجود دارد و سرمایه های اجتماعی که سال به سال از حاکمیت فاصله گرفته اند و این همه هزینه های دهها میلیارد دلاری و... همگی حوادث طبیعی است که در آینده حل خواهد شد!

 

هیچ موقع حل نخواهد شد،چراکه اساسا کسی پیگیر نتایج سیاست ها و عملکرد دولت و دستگاه های حاکمیتی نیست! 

 

سکوت جمعی و مارپیچ رسانه ها در دو دهه گذشته انتخاب خود حاکمیت بود.

دودهه مماشات و سکوت، انباشته هایی از فساد و سیاست های بچگانه کوتوله های فکری درون سیستم را در پی داشت که به هر حال محصول نخواستن حاکمیت(برای مبارزه جدی با فساد) بود که اکنون جرات نمیکند با جرثومه فساد که به یک شبکه بزرگ تبدیل شده مبارزه کند.

 

وقتی به فلان مجموعه گفته نمی شود شما با اینهمه پول و امکانات چه دستاوردهایی داشتید و دقیقا با اینهمه پول بیت المال چه کردید، می گویند اگر عملکرد ما نبود وضعیت بدتر از آنچه الان می بینید می شد!

 

آینده نامشخص و مدیریت گعهده ای و هیئتی منتج به عملکرد نامشخص می شود.

 

معماری مشخصی در سیاست های کلان دیده نمیشود و هیچ ارتباط راهبردی میان سیاست های منطقه ای و بین المللی نیست.

به عنوان‌مثال در صحنه بین الملل، اکنون گفته میشود دشمن بدنبال حذف کامل حزب الله بود و الان که قرار است به یک گروه سیاسی تبدیل شود برای ما پیروزی است!

 بله اگه اینطور به مساله نگاه کنید و داستان را از وسط برای مردم روایت کنید شما در لبنان به پیروزی رسیدید! 

 

حتی شما این قابلیت را دارید که از تغییرات ژئوپلیتیکی سوریه و سقوط اسد هم پیروزی بسازید و بگویید پیروز شدیم!

 

هدف وجودی محور مقاومت کاملا مشخص بود،اهداف عملیات ۷ اکتبر هم مشخص بود راهبردی هم که ایالات متحده آمریکا و گروه های منطقه ای و اسرائیل دنبال می کنند مشخص است.

 این اهداف و راهبردها معیار تحلیل و ارزیابی قرار میگیر د و کارشناس باید اینها را معیار تحلیل قرار بدهد.

 

وقتی پیش فرض های غلط و محاسبات نادرست معیار سیاست گذاری و مشاوره های ناقص به رهبری انقلاب اسلامی میشود، هزینه های زیادی برای کشور ایجاد میکند.

در دانشگاه دفاع ملی چه کسانی برای امنیت ملی تدریس می کنند؟ محاسبه غلط یعنی این که یک روزی گفته شده آزادسازی اسرائیل به اندازه یک عملیات بیت المقدس ما در خرمشهر هست.

 

عزیزان در تشابه متراژ و مساحت اسرائیل با عملیات بیت المقدس خوب تحلیل کردند اما در چنین مسائلی مساحت و اندازه مغزها اهمیت بیشتری دارد تا متراژ سرزمینی و اکنون سطح توجیه را به کوچه پس کوچه های شهر رساندند.

 

تئوری زیان بزرگ تر، همیشه شکست کوچیک را توجیه و صلح بزرگ را تئوریزه میکند.

 

 

ارسال نظرات

;