بالاگرفتن چالش عبدی و هاشمی درباره "هاشمی رفسنجانی"

خاطرات آقای هاشمی این حُسن را دارد که بدانیم چگونه یک فرد به دلیل انسداد مسیرهای ارتباطی و نیز اطرافیان غیرصریح، موجب خودتخریبی می‌شود. از آن بدتر اینکه این مسیر به دست وارثان خانوادگی درحال تداوم است.

عباس عبدی چندی قبل و به بهانه انتشار خاطرات روزنوشت سال ۱۳۸۱ مرحوم هاشمی که طی آن به اطلاع‌یابی مرحوم هاشمی از قاضی مرتضوی درباره پرونده نظرسنجی موسسه آینده اشاره می‌شد؛ یادداشت مفصلی نوشت و مرحوم هاشمی را نقد کرد.

محسن هاشمی، فرزند ارشد مرحوم نیز در یادداشتی در کانال تلگرامی خود معترض عبدی شد و یادداشت او را حاوی توهین و تخریب و بی‌ادبی نسبت به مرحوم هاشمی دانست. +

در ادامه این تخاطب اما عباس عبدی هم بیکار ننشست و مجددا یادداشتی را درباره پاسخ محسن هاشمی منتشر کرد. + که مخاطبان محترم می‌توانند متن کامل این قال و مقال‌ها را در هایپرلینک‌های ارائه شده مطالعه کنند.

اما بخش جالبی که در این تخاطب سیاسی_رسانه‌ای وجود دارد؛ صحبت‌های صریح عباس عبدی درباره مرحوم هاشمی و اطرافیان اوست که در یادداشت آخر ارائه شده است.

در ادامه بخش‌هایی از این سخنان به نقل از عباس عبدی که یکی از متهمان پرونده نظرسنجی آینده و یکی از اصلاح‌طلبان ستادی است را به روایت انصاف‌نیوز می‌خوانید:

 

_ بعید می‌دانم که اغلب موارد منتشر شده در این خاطرات، ارزش تاریخی ویژه‌ای داشته باشد، (شاید مواردی که نوشته‌اند ولی منتشر نمی‌کنند، واجد این ارزش باشد) و خاطرات منتشره اغلب فقط ارزش تحلیلی دارد. به نظر می‌رسد که یکی از دلایل استقبال نه‌چندان گرم از این خاطرات همین نکته باشد که فاقد ارزش تاریخی است، هم از حیث اهمیت و هم از حیث سندیت و اعتبار.

_ این رویکرد آقای هاشمی و خانواده ایشان است که به‌ جای پرداختن به نقدها از عنوان تخریب استفاده می‌کنند. مگر فرد خودرو یا ساختمان است که تخریب شود؟

_ این ذهنیت نادرستی است که هر نقدی را تخریب می‌دانند و یکی از دلایل و علل مهمی است که موجب شده، آقای هاشمی و خانواده ایشان درکی منطقی از انتقادات علیه آقای هاشمی پیدا نکنند.

_ تخریب‌کنندگان هاشمی کسانی هستند که او را در انتخابات سال ۱۳۸۴ با شعار (HASHEMI 2005) آوردند، شعاری که با زبان انگلیسی با سال ساخت تولید شده بود. بعد هم که رای نیاورد و شکست واضحی خوردند به ‌جای اینکه گریبان ستاد خودشان را بگیرند یا شکایت خود را به همان آقای سعید مرتضوی که دادستان تهران بود ببرند، شکایت خود را نزد خدایی بردند که آن شکایت را رد می‌کندبزرگ‌ترین تخریب‌کنندگان آقای هاشمی بعد از خود آن مرحوم، برخی از نزدیکان ایشان هستند که چشم بسته و به طور مطلق هر چیزی را توجیه می‌کنند و گمان دارند که مردم هم باید همین‌گونه فکر کنند.

_ نوشته آقای محسن هاشمی، تخیلاتی از این نوع است که گمان می‌کنند آن مرحوم خیلی خیلی محبوب هستند. این اشتباه در آقای هاشمی هم بود که در خاطرات ایشان فراوان است و هر کس می‌رود نزدشان مطابق میل ایشان حرف می‌زند و گمان می‌کنند این حرف‌ها واقعیت است، این خطا را اطرافیان نیز مرتکب می‌شوند با این تفاوت که اشتباه اطرافیان در امروز و درحالی صورت می‌گیرد که نتایج خطای قبلی پیش‌ روی آنان است.

_ من در آن نقد خود خیلی رعایت کردم و نکات زیادی را ننوشتم. ولی اینکه آقای محسن هاشمی ادبیات آن را گزنده و غیرمودبانه می‌داند، ناشی از نوعی از خودشیفتگی است که گویی می‌توان علیه هر کس هر حرفی زد ولی دیگران باید مودبانه از گل کمتر به کسی نگویند. این همان ایراد و نقدی است که به رفتارهای نخوت‌آمیز وجود دارد. من صریح می‌نویسم، ولی نه بی‌ادبانه و نه توهین‌آمیز. اگر دروغ گفته‌اند، خیلی تخفیف داده‌ام و نوشته‌ام، خلاف‌گویی والا دروغ‌گویی کلمه مناسب‌تری بود. بنابراین چنین انتظاری که دیگران باید در برابر پدر مودبانه حرف بزنند، ولی ایشان می‌تواند به نماینده اتحادیه اروپا بگوید که شاید آنان جایی را آتش زده‌اند یا خودرویی دزدیده‌اند و … ایرادی هم نداشته باشد این ذهنیت را باید کنار گذاشت. دوره این رویکردهای اعلی‌حضرتی گذشته است.

متاسفانه متن گفت‌وگوی آقای هاشمی با نماینده اتحادیه اروپا در کتاب خاطرات منتشر نشده است، درحالی که این متن پیش از انتشار جزو مطالب ارسالی برای من بود و قرار بود که منتشر شود. این نشان می‌داد که آش آنقدر شور بوده که آقای محسن هاشمی نیز پشیمان از انتشار آن متن شده‌اند. با خواندن این متن به یک‌باره شخصیت آقای هاشمی نزد خوشبین‌ترین افراد به ایشان (به‌جز منسوبین) به کلی فرومی‌ریزد. آخر این را کجای دلمان بگذاریم که آقای هاشمی با آن دبدبه‌وکبکبه، جلوی نماینده اتحادیه اروپا می‌نشیند و به‌ جای یک تحلیل یا توجیه سردستی و زیرکانه چنان حرف‌هایی را در باره اتهامات می‌زند، بحث خلبان‌ها را می‌آورد، یا آتش زدن و دزدی خودرو که اینها حتی در قاموس سعید مرتضوی نیز نمی‌گنجید. گفتن این حرف‌ها جلوی یک نماینده خارجی از سوی آقای هاشمی نه علیه من بلکه علیه هر شهروند ایرانی، سقوط کامل است. حالا نشسته‌اند و می‌نویسند، تخریب هاشمی؟ اساساً این هاشمی نیازمند تخریب از جانب کسی است؟ جالب‌تر از همه اینکه معلوم است، حذفیات خیلی جدی‌تر از این حرف‌هاست.

_ خاطرات آقای هاشمی این حُسن را دارد که بدانیم چگونه یک فرد به دلیل انسداد مسیرهای ارتباطی و نیز اطرافیان غیرصریح، موجب خودتخریبی می‌شود. از آن بدتر اینکه این مسیر به دست وارثان خانوادگی درحال تداوم است.[3]

 

*شخصیت‌ها و رجال سیاسی از آنجا که تاریخ را تغییر می‌دهند و در زندگی جمعی مردم تأثیر می‌گذارند؛ عملا هیچگاه نمی‌میرند و قضاوت درباره آنها پس از درگذشتشان نیز ادامه دارد.

در این میان باید متوجه بود نه آن نگاهی صحیح است که می‌گوید "پشت سر مرده حرف نزنید" و نه آن نگاهی که معتقد است "فلانی دیگر مرد و تمام شد"!

اتفاقا این خصلت سیاست است که کارنامه فرد پس از مرگ او نیز باید خوانده شود تا اگر عملکرد خوبی داشته ادامه یابد و اگر در جایی بدعملی داشته موجب عبرت سایرین شود.

پس از این، درباره مرحوم هاشمی نیز باید دانست که او و میراثش را باید دقیق و بدون حب و بغض به تماشا نشست.

او خدمات زیادی داشت همچنانکه اشتباهاتی!

و خوانش این خدمات و اشتباهات در لسان و قلم سایر سیاسیون یک فرصت مغتنم است که نه تنها نباید آنرا به حساب دعوا و جنجال گذاشت بلکه باید از آن سود مطالعاتی و فکری برد.

در این میان لازم به اشاره است که تخاطب "محسن و عباس" نیز بخشی از امورات یومیه سیاست‌ورزی است که البته تحمل آن و استقبال از آن نیز یکی از مثبتات سیاست است که باید در سایر ابعاد نیز شاهد آن باشیم.

ارسال نظرات

;