مرتضی الویری، از فعالان اصلاحطلب در اظهاراتی که اعتمادانلاین آنها را منتشر کرد، با تأکید بر لزوم مذاکره بین ایران و آمریکا اظهار کرده است:
"افزایش مشکلات معیشتی مردم، کاهش ارزش پول ملی، مهاجرت گسترده نخبگان، عدم ورود فناوریهای نوین به داخل کشور، گسترش فقر و...بخشی از خسارتهایی است که به دلیل افزایش تنش میان ایران و امریکا متوجه ایران شده است."
*هیچیک از مقولاتی که الویری آنها را بهانه و انگیزه مذاکره با آمریکا خوانده به تحریم آمریکا یا تنش بین ایران و آمریکا ربطی ندارند.
"مشکل معیشتی" یک مشکل مبتلیبه در تمام اقتصادهای جهان است. این مشکل اقتصادی در ایران به دلیل ناکارآمدی برخی دولتها، کمبود قوانین، اجرا نشدن برخی قوانین و سوء مدیریت برخی مدیران حادث شده است.
جالب است بدانید که برخی محافل اقتصادی معتقدند در صورت بروز کارآمدی و مدیریت جهادی در بدنه دولتها؛ بسیاری از مشکلات اقتصادِ معیشت در کوتاه مدت و حتی ظرف مدت چند روز قابل حل خواهند بود.
لکن هیچ کلیدی در قفلهای این مسئله؛ خارج از کشور نیست.
مسئله ارزش پول ملی نیز به همین سیاق مربوط به سوء مدیریت در داخل است و اگرچه بخش کوچکی از آن هم به تحریم مربوط است اما بخش اعظم آن را باید بوسیله تمرکز بر بهبود مدیریت اقتصادی در داخل کشور رفع کرد. کما اینکه میزان متفاوت ارزش پول ملی در دورههای مختلف بیانگر ارتباط مستقیم این مقوله با مدیریت داخلی و بیربطی آن با تحریم یا مذاکره است.
بماند که در بحث ارزش پول ملی با یک فضای ذهنی و سیاهنمایی هم مواجهیم که این مسئله هم در داخل چاره میشود نه در خارج!
مقوله مهاجرت نیز در ایران اسیر پروپاگاندا شده و مسئله هرگز به شرحی که آقایان مذاکرهطلب میگویند، نیست.
اولا مقوله مهاجرت در حد و اندازهای که بیان میشود نیست، ثانیا نخبه به معنی صاحبان استعدادهای خاص است نه صاحبان معدلهای بالا و ثالثا بحث "زندگی در خارج از کشور" نیز در ایران دچار سفیدنمایی شده و ما هنوز یک گزارش فراگیر مستند در اختیار نداریم که به مردم بگوید وضعیت زندگی، مالیات، آرامش و درمان در خارج از کشور با داخل ایران چه تفاوتهایی دارد؟
در این باره همچنین صحبتهای چند سال قبل دکتر سورنا ستاری، معاون رئیسجمهور روحانی پیرامون بزرگنمایی در مقوله مهاجرت نیز خواندنیست که گفته بود: بحث فرار مغزها از آن کلاههای گشادی که سر کشور گذاشتهاند...این یک حرکت سازماندهی شده است. یک شبکهای دارد این را به جامعه ما تزریق میکند.
او با بیان اینکه بر اساس پایشها آمار خروج نخبگان رو به کاهش است، تأکید میکرد: مهاجرت یک پدیده جهانی است و واقعاً این آمارها را با این وقاحت اعلام میکنند و با وقاحت هم تکرار میکنند و از یک مراکز و منابعی هم نقل قولهایی میگویند که... مثلاً از قول صندوق بینالمللی پول میگویند که کشور ما رتبه اول فرار مغزها را دارد. در حالی که اصلاً چنین گزارشی وجود خارجی ندارد. این را اینقدر میگویند تا همان بخش نخبه جامعه آن را بپذیرد. همین چیزها است که ما را اذیت میکند.[4]
ادعای "عدم ورود فناوریهای نوین به داخل کشور" هم یک مالیخولیا است که متأسفانه برخی مذاکرهطلبان و اهالی توافق به هر قیمتی دچار آن هستند. و این در حالی است که اولا گستردگی جهان امروز اجازه حصر فناوری (مگر فناوریهای امنیتی و آن هم در برهههای زمانی محدود) را نمیدهد. ثانیا بزرگی و قدرت ایران اسلامی به حدی است که اساسا طرح چنین حرفی برای ایران خندهدار است. زیرا امروز هرآنچه که ایران اسلامی در زمینه فناوری نیاز دارد؛ به سختی یا به آسانی اما قابل دسترسی است.
میماند مقولاتی مثل چند داروی تازهساز، هواپیما و... که در این مباحث هم ایران زمینگیر نیست و همانطور که بر بستر اخباری مثل تولید بالای 90 درصد داروهای مورد نیاز در داخل و یا ساخت جنگنده کوثر میدانیم؛ افقهای گستردهای از جمله تولید داخلی در این زمینه پیش پای ایران قرار دارد.
مسئله گسترش فقر هم به سیاق سخنان پیش گفته یک مشکل اقتصادی داخلی است. دقت شود که آنچه در بحث فقر مورد اشاره برخی افراد قرار دارد مسئله "فقر مطلق" نیست. زیرا ایران اسلامی در کاهش فقر مطلق (که به معنی گرسنگی است) کارنامه خوب و رتبه برتری در میان کشورهای جهان دارد.
لکن آن فقر نسبی است که بر اثر کم شدن قدرت خرید مردم به دلیل مشکلات و نوسانات اقتصادی پدید میآید. رفع این مشکل نیز همانطور که اشاره شد به یک اقتدار دولتی و مدیریت بایسته اقتصادی نیاز دارد نه به مذاکره!
چه اینکه قدرت خرید مردم در دوران اوج تحریمها در دهه 80 و اوایل دهه 90 بیشتر از امروز بود که این امر نشانگر بیربطی مشکل به مذاکره و البته ارتباط مستقیم قدرت خرید مردم با رأی خوب به کارآمدی و روی کارآمدن دولتهایی است که در کارآمدی صاحب کارنامههای بهتری هستند.
ضمن اینکه مثلا وقتی دولت قانون نوشته خود مبنی بر تعیین سقف برای اجارهبهای مسکن را اجرا نمیکند و به همین واسطه شاهد قیمتهای گزاف اجارهخانه و کاهش قدرت خرید مستأجرین هستیم؛ این مسئله دقیقا چه ربط و ارتباطی به تحریم و مذاکره دارد؟
قبل از الویری، علی صوفی از وزرای دولت اصلاحات نیز در اظهاراتی با تأکید بر مذاکره گفته بود: اوضاع اقتصادی هم اساسا به بن بست رسیده است. ما در همه زمینهها از جمله سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بحران و ابر بحران داریم. چطور میتوان اینها را برطرف کرد؟[5]
تمنّای برخی اصلاحطلبان برای مذاکره با آمریکا به جایی رسیده که باید از آنها درخواست کرد حتی اگر قصد دارند به هر قیمتی توافق کنند اما اقلا دروغ نگویند و حقایق کشور و بایستههای امر حکمرانی را کتمان نکنند!
چه اینکه خطر این دروغها و کتمان و انکارها اگر از توافق به هر قیمتی بیشتر نباشد البته کمتر هم نیست.
ارسال نظرات