یکی از مزمنترین آسیبهای فکری در جمهوری اسلامی، قرینهسازی تاریخی برای توجیه وضعیت امروز و بزک کردن اشتباهات است؛ اینکه رفتار پیامبر، امامان یا قدیسان صدر اسلام را پیشکشند تا عملکرد حاکمان فعلی را مشروع جلوه دهند؛ گویی تاریخ، ابزاریست برای پاککردن صورتمسألهی امروز.
در این شیوه، نه شباهتی میان اشخاص هست، نه تطابقی میان شرایط. نه مقامات امروز در زهد، عقل، آزادگی و محبوبیت، همطراز پیامبران و اماماناند، و نه دنیای امروز با مناسبات پیچیدهاش، قابل مقایسه با جامعه قبیلهای و سنتمحور هزار و چهارصد سال پیش است.
اما این قرینهسازیهای ساختگی، دهههاست که ابزار استحکام قدرت شده. گاه با استناد به کربلا، مخالفان را در صف یزید نشاندهاند؛ گاه با یاد صلح امام حسن، سکوت خود را توجیه کردهاند؛ و گاه بهنام خطبه زینب، بر ماجراجوییهای نظامی صحه گذاشتهاند.
نتیجه چیست؟ تهییج احساسات بخشی از جامعه، تحقیر عقلانیت عمومی، و از همه بدتر، تخریب چهرهی دین در ذهن نسلهایی که وقتی از اسلام چیزی میشنوند، آن را نه چراغ راه، بلکه سایهای بر سر قدرت میبینند.
در روزگاری که عقل، تجربه، علم و گفتوگو در دسترس است، توسل به قیاسهای تاریخی، نه ایمانزا که ایمانسوز است؛ و هرچه پیشتر میرویم، شکاف میان نسلها و آن دینِ تحریفنشده، ژرفتر میشود.
نگارنده: اکبراعلمی
انتهای پیام/
ارسال نظرات